P14 عشق خطر ناک است
بفرمایید ادامه مطلب ~
فلیکس
با چشم های از جا در امده بهم نگاه میکرد
منو حول داد و ازم جدا شد
جولیکا : چه قلطی میکنی !
لوکا با اصبانیت اومد سمتم یقم رو گرفت و حولم داد به دیوار
لوکا : چه قلطی میکنی تو !
بهش خندیدم و گفتم : چی شد ؟ اصبانی شدی ؟
با سرو صدا های ما مرینت هم امده بود اونجا لایلا و ادرین هم بهمون نگاه میکردن
به مرینت نگاه کردم و بعد به لوکا نگاه کردم و گفتم : با اون چطوری ؟
منو بیشتر حول داد به دیوار و داد زد : ببند دهنتو !!
ادرین امد جلو و مارو جدا کرد
من : به پرو پای من نپیچ که فقط خودت آسیب میبینی !
بعد این حرف از خونه زدم بیرون
مرینت
من هیچی از حرفاشون نفهمیدم رفتم بازوی لوکا رو گرفتم و گفت : بیا بریم لوکا
متوجه حسادت ادرین شدم قبل از اینکه لوکا با ادرین هم دعوا کنه بردمش توی اتاق
من : چرا با فلیکس دعوا کردین ؟
لوکا : اون مرتیکه هیز به جولیکا چشم داره
من : اااااااااا
امکان نداره !
لوکا : حالا که میبینی هست
من : من میرم پیش جولیکا
لوکا : باشه برو
از جلوی در اتاق ادرین رد شدم که میگفت : تو چرا امدی اینجا ؟!
لایلا : واست لباس خواب اوردم
باشه دیگه برو
رسیدم به اتاق جولیکا رفتم تو ببینم حالش چطوره
درو باز کردم دیدم نشسته و داره وسایلش رو جمع میکنه
رفتم تو نشستم کنار تخت و گفتم : داری چکار میکنی ؟
جولیکا :من دیگه تحمل ندارم تو این خونه بمونم !
بخاطر داداشم حرف های لایلا رو تحمل کردم ولی دیگه نمیتونم اینجا بمونم و ببینم فلیکس دوباره کی میخواد اون کار رو بکنه
من : مگه چکار کرده ؟
جولیکا : اون چندش منو بوسید !
من : چی !!! فکرش رو نمیکردم فلیکس یه روزی همچین کاری بکه
در ساکش رو بست و بلند شد
من : صبر کن کلید ویلا رو برات بیارم
جولیکا : نه نمیاد من میرم هتل
من : باشه هر جور راحتی
باهم از اتاق رفتیم بیرون جولیکا جلوی در اتاق ادرین وایساد و گفت : دیگه تو نیا من خودم میرم
من : نه میام
جولیکا : نه نمیخام زحمت بکشی
من : باشه خداحافظ
جولیکا : خداحافظ
جولیکا که از پله ها رفت پایین در اتاق ادرین باز شد سری منو کشید تو اتاق و درو بست
من خشک وایساده بودم کنار دیوار
ادرین : خوب ... تعریف کن لوکا چش شده ؟
من همینطوری با چشم های درشت بهش نگاه میکردم
ادرین : خب حالا نمیخاد تعجب کنی
یکم ازم فاصله گرفت و گفت : بگو
من : فلیکس جولیکا رو بوسیده
ادرین : چییییی !
مگه اون عاشق لایلا نبود
من : چییییی ! فلیکس عاشق لایلاس ؟!
ادرین : اره خیلی وقته خوب بقیش
من : هیچی دیگه لوکا هم دیده و اصبانی شده
ادرین : اهان خوبه
درو باز کرد منو هول داد بیرون و درو بست
من : اا این دیونس !
رفتم توی اتاق خودم و خوابیدم
2630 کاراکتر ~