P14 عشق خطر ناک است

R.m R.m R.m · 1401/08/20 20:02 · خواندن 2 دقیقه

بفرمایید ادامه مطلب ~

فلیکس 
با چشم های از جا در امده بهم نگاه میکرد 
منو حول داد و ازم جدا شد 
جولیکا : چه قلطی میکنی !
لوکا با اصبانیت اومد سمتم یقم رو گرفت و حولم داد به دیوار 
لوکا : چه قلطی میکنی تو !
بهش خندیدم و گفتم : چی شد ؟ اصبانی شدی ؟
با سرو صدا های ما مرینت هم امده بود اونجا لایلا و ادرین هم بهمون نگاه میکردن 
به مرینت نگاه کردم و بعد به لوکا نگاه کردم و گفتم : با اون چطوری ؟
منو بیشتر حول داد به دیوار و داد زد  : ببند دهنتو !!
ادرین امد جلو و مارو جدا کرد 
من : به پرو پای من نپیچ که فقط خودت آسیب میبینی !
بعد این حرف از خونه زدم بیرون

 

مرینت 
من هیچی از حرفاشون نفهمیدم رفتم بازوی لوکا رو گرفتم و گفت : بیا بریم لوکا
متوجه حسادت ادرین شدم قبل از اینکه لوکا با ادرین هم دعوا کنه بردمش توی اتاق
من : چرا با فلیکس دعوا کردین ؟
لوکا : اون مرتیکه هیز به جولیکا چشم داره 
من : اااااااااا 
امکان نداره !
لوکا : حالا که میبینی هست 
من : من میرم پیش جولیکا  
لوکا : باشه برو 
از جلوی در اتاق ادرین رد شدم که میگفت : تو چرا امدی اینجا ؟!
لایلا : واست لباس خواب اوردم 
باشه دیگه برو 
رسیدم به اتاق جولیکا رفتم تو ببینم حالش چطوره 
درو باز کردم دیدم نشسته و داره وسایلش رو جمع میکنه
رفتم تو نشستم کنار تخت و گفتم : داری چکار میکنی ؟
جولیکا :من دیگه تحمل ندارم تو این خونه بمونم !
بخاطر داداشم حرف های لایلا رو تحمل کردم ولی دیگه نمیتونم اینجا بمونم و ببینم فلیکس دوباره کی میخواد اون کار رو بکنه 
من : مگه چکار کرده ؟
جولیکا : اون چندش منو بوسید !
من : چی !!!  فکرش رو نمیکردم فلیکس یه روزی همچین کاری بکه 
در ساکش رو بست و بلند شد 
من : صبر کن کلید ویلا رو برات بیارم 
جولیکا : نه نمیاد من میرم هتل 
من : باشه هر جور راحتی 
باهم از اتاق رفتیم بیرون جولیکا جلوی در اتاق ادرین وایساد و گفت : دیگه تو نیا من خودم میرم 
من : نه میام 
جولیکا : نه نمیخام زحمت بکشی 
من : باشه خداحافظ 
جولیکا : خداحافظ 
جولیکا که از پله ها رفت پایین در اتاق ادرین باز شد سری منو کشید تو اتاق و درو بست 
من خشک وایساده بودم کنار دیوار
ادرین : خوب ... تعریف کن لوکا چش شده ؟
من همینطوری با چشم های درشت بهش نگاه میکردم 
ادرین : خب حالا نمیخاد تعجب کنی 
یکم ازم فاصله گرفت و گفت : بگو
من : فلیکس جولیکا رو بوسیده 
ادرین : چییییی !
مگه اون عاشق لایلا نبود 
من : چییییی ! فلیکس عاشق لایلاس ؟!
ادرین : اره خیلی وقته خوب بقیش 
من : هیچی دیگه لوکا هم دیده و اصبانی شده
ادرین : اهان خوبه 
درو باز کرد منو هول داد بیرون و درو بست 
من : اا این دیونس !
رفتم توی اتاق خودم و خوابیدم

 

2630 کاراکتر ~