مخفیانه پارت 18
بچه ها واقعا ازتون معذرت میخوام من اصلا قرار بود این پارت رو روز 3شنبه هفته پیش بدم ولی متاسفانه مامانم گیر
داد باید بریم ببیرون خب برید ادامه مطلب لایک و کامنت یادتون نره.
همان شب........الیا
مرینت رو که دیدم خیلی خوشحال شدم که داره با یکی دیگه میرقصه و ادرین رو کمی کنار گذاشته و داره تجربه جدیدی از زندگی به دست میاره
بعد از 5 دقیقه دیدم مرینت انگار غیب شده یا اب شده رفته توی زمین . اینقدر ناراحت بودم که چرا مرینت نیستش تا باهم کیک بخوریم یا شمع هارو فوت کنیم توی همین فکر بودم همون پسری که مرینت داشت باهاش میرقصید میکرد داره میاد سمتم کمی ترسیدم ولی خب میخواستم ببینم
چه اتفاقی قراره بیوفته بالا خره اومد . ازم سوال کرد: تو الیا هستی؟
من: اره چطور؟
پسره: تو مرینت رو معلومه خوب میشناسی و بهترین دوستش هم هستی و خیلی خوب میدونی مرینت عاشق کی و با کی ازدواج خواهدکرد ؟
من با کمی مشکوک طور بهش نگاه کردم و بهش نگاه کردم و گفتم: اره خوب مرینت رو میشناسم و بهترین دوست منه ولی خب این سوالاتی که کردی از کجا معلوم
تو جاسوس نباشی!
پسره با پوز خند : من جاسوس باشم؟ اخه واسه چی ؟ واسه مرینت؟ ممکنه واسه مرینت جاسوس نباشم ولی برای همون پسره کله موزی و اون یکی پسره که شبیه سطل رنگ ابی بود معلومه جاسوس هستم .
من:تو حالا ازمن چی میخوای؟
پسره دوباره با پوزخند: اون چیزی که خودت خوب میدونی چیه رو میخوام!
من کمی ب فکر فرو رفتم و فهمیدم چیومیخواست پس گفتمش: ادرس خونه ی ادرین رو میخوای؟
پسره با بشکن گفت: افرین همین رو میخوام .
من: خیابان ........................................
پسره: ممنون خیلی بهم کمک کردی.
من: خواهش میکنم .
**********
مرینت
از خواب بلند شدم و دیدم توی اتاق بنفش با رگه های سفید نقره ای هستم چند بار هم چشمام رو مالوندم که ببینم خوابه یا واقعیت!
بعد لوکا در زد اومد تو .
لوکا: چرا داشتی با الکساندر میرقصیدی مگه قیافه ادرین رو ندیدی؟
من با تعجب : من چند باری نگاه سنگین یک نفر رو حس کردم اما ندیدم اون کیه؟
لوکا: خب معلومه من و ادرین.
من با لحنی که قشنگ معلوم بود جا خورده بودم: چی ! تو ادرین! من نمیدونم اما ادرین چطوری تونست خودش رو تحمل کنه!
لوکا: خب من جلوش رو گرفتم تا نره مگرنه اون تولد یا خونه ای که تو توش بودی شده بود قبرستون .
من: لوکا شوخی میکنی ! داری راست میگی!
لوکا: من توی این موقعیت با کسی شوخی دارم؟؟؟؟
من: اوووه پس الان باید چکارکنم؟
لوکا: الان که مشکلی نیست ادرین هنوز خوابه ولی تو اگه میخوای میتونی صبحونه بخوری.
___________________
خب این پارت هم تموم شد .
برای پارت بعد 14 تا به بالا باشه پارت میدم.
بچه ها چند بار که حساب کردم دیدم این رمان تا فکرکنم پارت 35 داره.
جاهای حساس داره میادااااا.
خدانگهدار دوستون دارم.