مخفیانه پارت 17
اینم پارت17 برید بخونید.
الکساندر****
میخواستم لج لوکا و ادرین رو بیشتر در بیارم واسه همین صورتم رو حین رقص بامرینت
نزدیک کردم .
مرینت****
داشتم میرقصیدم که حس کردم الکساندر داره بیشتر بهم نزدیک میشه
من صورتم رو میدادم عقب ولی اون هیچ توجه ای نمیکرد
ادرین****
داشتن میرقصیدن ماهم داشتیم از حسادت میمردیم بعد انگار صورت الکساندر
داره زیادی به صورت مرینت نزدیک میکرد غهمیدم قضیه از چه قراره پس رفتم پشت
سر الکساندر و محکم زدم روی شونه ش بعد برگشت سمتم و شروع به حرف زدن کرد:
عه سلام ادرین خوبی ؟
من: سلام کوفت . سلام و زهرمارررر داری با مرینت چه غلطی میکردی ها؟
&: به توچه که دارم چکار میکنم حسودی اره؟
من درحالی که به لوکا علامت بدم که بیاد : من مثلا باید به چی ت حسادت کنم اخه؟ بدبخت.
& با پوز خند: کسی که پیش مرینته یعنی خوشبخت ترین فرد دنیاست بفهم نفهم.
لوکا درحالی که میومد سمتمون: هووووووش درست صحبت کن جلوی یک دختر اخه چه گاوی هستی تو!!!
ادرین درحالی که جلوی مرینت بود حالت دفاع گفت: دفعه دیگه تو نزدیک مرینت شی من میدونم با تو . مرینت بیا بریم . لوکا خون خودتو بخاطر یک عوضی
هیچوقت کثیف نکن باشه ( اینجا درحالی مرینت جلو تر از همه س و هنوز لوکا سمت الکساندره و دست ادرین روی شونه لوکاعه)
لوکا: ببین این دفعه خاکشیرت نکردیم چون هم مرینت اینجا بود و هم تولد بهترین دوستش . خب فکر نکن همینطوری
ولت میکنیم به حال خودت !
الکساندر: به همین خیال باش. بچرخ تا بچرخیم!
لوکا: ببینیم و تعریف کنیم .
********
مرینت
درحالی که برمیگشتیم خونه و ادرین هم سرم مدام داد میکشید لوکا هم هی سرزنشم میکرد اون شب بد ترین شب عمرم تبدیل شد اصلا
باورم نمیشه شب تولد بهترین دوستم شد بدترین شب عمرم . سرم رو داده بودم پایین و اروم اروم واسه خودم اشک میریختم
اونقدر بی صدا گریه کردم که لوکا ادرین که خیلی حواسشون به من بودن هم نفهمیدن . هی امروز که با رز رفتم بیرون لباس و رژ لب و کلی چیز میز گرفتم
گرفتم و کار های خنده دار رز میخندیدم بخیر. حیف فقط برای چند ساعت بود و من قدرش رو ندونستم . مامان کجایی که بچت داره از افسردگی و گریه و ناراحتی دق کرده کجایی تو بهم بگو کجایی دلم واسه اینکه بقلم میکردی تنگ شده من دیگه داره دق میکنم . همینطور که داشتم اروم اروم داشتم گریه میکردم خوابم برد .
ادرین*****
دیدم دیگه صدایی از مرینت نمیاد که داشت زمزمه میکرد ارو اروم اشک میریخت و دیدم گرفته خوابید ه زدم توی پهلوی لوکا که مرینت رو ببینه که چطور
خوابیده بعد نگاهش رو داد به مرینت و یک اخی گفت بعد از چند دقیقه که مات مرینت بود براش دست تکون دادم که نگاهش رو به جاده بده .
________________
این پارت هم تموم شد
برای پارت بعد 11 تا کافیه..
ممنونم که به سوالم جواب دادید.