مخفیانه پارت 14
سلام بچه ها واقعا شرمندم که پست نزاشتم و اعلام کنم که احتمال زیاد پنجشنبه و جمعه پارت میزارم پس برید ادامه مطلب
ادامه** چت الکساندر و ادرین***
من: من میتونم تورو دعوت کنم فردا به یک مرکز خرید ادرین؟
- ام باشه ولی من مگه زنم؟
من:نه نه میخوام باهم بریم باهات کار واجبی دارم.
- باشه فقط ساعت چند؟
من: ساعت 7 نیم چطوره؟
- باشه پس کاری نداری؟
من:نه خدافظ
*******************
اماده شدم برم یک لباس دکمه دار قهوه ای و شلوار جین مشکی موهام هم انداختم یک طرف
و سوار ماشین شدم برم دنبال ادرین . بعد از چند دقیقه رسیدم بهش لامصب مثل همیشه
یه تیپ دخترکشی هم زده بود .
*****الکساندر و ادرین توی ماشین*******
سلام پسر چطوری؟
- (کاملا سرد ادرین داره صحبت میکنه) سلام الکساندر ممنون
چیزی شده؟
- نه مرینت چطوره؟
والا سلامتی
- فکردم چون نامزدین از هم خبر دارین؟
من که گفتم ما نامزد نیستیم فقط درحد دوس......
- دوست دختر دوست پسر اره؟
نه درحد یه دوست عادی الان هم وقت این حرفا نیست بدو پیاده شو رسیدیم.
************
ادرین بیا توی این مغازه
ادرین: عطر فروشی؟؟؟ اخه تو که 100 تا عطر داری اونم گرون ترین مارک ها !
من: نه واسه خودم نمیخوام حالا تو بیا ببینم سلیقه ات چجوره
ادرین: اووف (منحرف گرامی منظور از اووف یعنی خسته شده) اومدم
من: ببخشید اقا میشه اون عطر رو به من بدین ؟
فروشنده: بله چشم ولی این زنونه هستش
من: خب من هم واسه یک دختر میخوام بگیرم
ادرین: الکساندر واسه چی میخوای؟ کدوم دختر؟
من با کاملا اعتماد به نفس: برای مرینت
از سرم داشت دود هوا میرفت گفتم: برای مرینت؟؟؟؟ لازم نکرده خودش عطر داره تو لازم نیست براش عطر بگیری خب!
من: تو چکار مرینت داری من میخوام واسش هدیه بگیرم تا بگم چقدر دوسش دارم و روز تولدش رو یادم نرفته.
*****از زبان ادرین*****
راست میگفت اما من هم مرینت رو دوست داشتم و نمیخواستم واسش خود شیرینی کنه که بگه الکساندر بهتر از منه
پس باید سریع دست به کار میشدم واسه همین من هم سعی کردم یک کادو بی نقص بگیرم بعد از کار الکساندر
بهش
گفتم من رو برسونه چون خیلی خسته بودم و باید برم بخوابم. و شنیده بودم که مرینت قراره بره تولد دوستش الیا . پس باید برم دنبالش.
**********پایان پارت 14
بچه ها برای پارت بعد اگه امروز میخواید بالای 13تا باشه
چون قضیه داره خیلی هیجانی میشه که خودم برگام ریخت.
پس دوستون دارم خدافظ