پارت ۲۱رمان من+تو=ما
فصل ۱ تموم شد از این به بعد فصل ۲ رو مینویسم
ادرین
لبخند زدم و به پشت سرم نگاه کردم:چیه؟
مرینت :اا خوشحال شدم که بازم دیدمت !
من : منم
رفتم بیرون و در رو بستم
پس مرینت هم دکتر شده!
کنجکاو شدم ببینم لوکا چی شده
فلیکس امد جلو و گفت : تموم شد
من : حدس بزن کی دکتر بود
فلیکس یکم فکر کرد و گفت : کی؟
من با پوزخند : مرینت
فلیکس : همون که باهلش جابهجا شده بودین؟
من : اره همون
فلیکس: زندگی رو ببین
من : اره زندگی رو ببین
رفتیم توی ماشین و رفتیم خونه کاگامی هم توی صالن بود و منم رفتم نشستم
من : پدر کجاس؟
کاگامی : توی اتاقشه گفت بهت بگم وقتی اومدی بری پیشش
من : باشه
بلند شدم و رفتم در اتاقش و در زدم اما جواب نداد دوبازه در زدم ولی بازم جواب نداد
در رو باز کردم و رفتم تو .....
افتاده بود روی میز رفتم روی سرش و صداش کردم: پدر؟
دستم رو بهش زدم که سرش از روی دستش افتاد
من با صدای بلند تر: پدر!
پدر!!!!!!
بدو بدو از اتاق رفتم بیرون و گفتم : کاگامی زود باش زنگ بزن امبولانس
کاگامی سری با ترس امد بالا
من: بدو
کاگامی :چی شده