وبلاگ لیدی باگ

بفرماییید ادامه مطلب بچه ها هر کاری میکنم عکس نمید واسه 

همین این پارت عکس نداره

مرینت**

صبح بیدار شدم که برم دانشگاه وسط راه بودم که ماشین پورشه مشکی رو دیدم 

اخه واسم سوال بود اخه چرا این موقع صبح همچین ماشینی

هست توی همین حین راه رفتن بودم که همون جلوم پارک

کرد کمی تعجب کردم و راه خودم رو ادامه دادم 

دیدم داره دنبالم میاد کمی ترسیدم واسه همین

سرعت قدم هام رو بیشتر کردم اون هم 

همون سرعت رو میداد تا پنجره رو 

کشید پایین با چیزی که دهنم تا2 متر باز شد اون ادرین بود

اخه اینجا چکار داره و شروع به صحبت کردن _____

سلام مرینت

• سلام ادرین

داری میری دانشگاه ؟

• اره چطور

اگه میخوای من میرسونمت .

• نه ممنون خودم میرم 

راستی برای برگشت بیام دنبالت؟

• نه نمیخواد

اخه چرا من مشکلی ندارم 

• نه الکساندر میاد دنبالم تا بریم جایی

(آدرین با عصبانیت زیر لب زمزمه میکنه) اگر دفعه دیگه  ببینمش گردنش رو میشکونم تا بفهمه

با کی طرفه

• چی رو میشکونی؟

هیچی .....هیچی خب کاری نداری 

• نه فقط باید زود برسم دانشگاه 

اها خدافظ

• خدافظ

*************

رفتم توی کلاس الیا رو دیدم نشستیم مشغول صحبت شدیم 

فهمیدم امتحان هفته دیگه شروع میشه 

استاد:++++++++++++++++++++

خب مرخصید میتونید برید 

من: رفتم توی حیاط یک دفعه با گرفته شدن دستام برخورد کردم 

خواستم جیغ بزنم که گفت اروم منم الکساندر 

منم  تا خواستم حرف بزنم لب هاش رو روی لبام گذاشت 

و شروع به بوسیدن کرد و چشم هاش رو بسته بود ولی من داشتم با تعجب بهش نگاه میکردم 

دستام رو روی سینه ش گزاشتم که ازم جدا بشه ولی حتی 1 میلی متر هم تکون نخورد 

بعد از چند دقیقه بلاخره کارش تموم شد من با گریه داشتم نگاش میکردم 

و گفتم تو الان با من چکار کردی ها؟ خجالت نمیکشی؟ من تورو به عنوان دوست انتخاب کردم 

و تو میای سو ءاستفاده میکنی؟ عجب ادمی هستی الکساندر . و خواستم حرف بزنم که یهو 

الکساندر شروع به حرف زدن کرد با لحن تقریبا بلند:ببین مرینت چرا نمیفهمی من ....من....من...من دوست دارم چرا نمیفهمی 

منو ادرین جزو پسر هایی هستیم که دخترا جلومون خم و راست میشن من تا بحال عاشق نشدم 

خب خواهش میکنم بفهم.

__________________

خب این پارت هم تموم شد 

برای پارت بعدی بالای 12 تا باه و کامنت ها تکراری نباشن 

خیلی دوستون دارم با کامنت دادن خوشحالم