مخفیانه پارت 8
ببخشید بچه ها من پارت ندادم خیلی ممنونم بابت کامنت هاتون برید ادامه مطلب
یهو حس کردم با کسی برخورد کردم اون یک پسر موهای مشکی و چشم های ابی بلوری
داشت دستش رو به طرفم گرفت با نگرانی ازم پرسید : حالت خوبه؟ بخشید من حواسم با جای
پام نبود .
من درحالی که دستش رو گرفتم و بلند میشدم:اره من خوبم . من باید حواسم میبود
پسره: میتونم باهات اشنا بشم؟ من الکساندر هستم و شما؟
من: بله من هم مرینت هستم
الکساندر : میتونم برسونمتون ؟
من: مزاحم نیستم؟
الکساندر: نه این چه حرفیه شما مراحمید .
من تو دلم: عجب ماشینی داره معلومه از این پولدارهاست .
الکساندر توی دلم: عجب دختر خوشگلیه معلومه از این هاست که
پسر ها جلوش خم و راست میشن پس برای خودم میزارمش به کسی اجازه
نمیدم بهش چپ نگاه کنه .
****آدرین ****
دیدم مرینت خودش داره میره خواسم صداش بزنم که برسونمش بعد دیدم با کسی برخود کرد خواستم برم کمش دیدم یک
پسر دستش رو دراز کرده و ازش معذرت خواهی میکنه مرینت هم دستش رو گرفته داره حرف میزنه بعد از چند دقیقه دیدم
مرینت سوار ماشین شده من هم بلافاصله سوار شدم و پشت سره پسره بودم
داشتم از درون میسوختم اخه چرا مرینت سوار اون ماشین شده؟؟؟؟ از حسودی نزدیک بود چند بار تصادف
کنم .
**** الکساندر****
من زیر لبی :مرینت داشت بیرون رو نگاه میکرد و محو زیبایی ش شدم
خیلی وقت بود یک دختر رو بدون ارایش میدیدم
اون واقعا بدون ارایش بود؟؟
مرینت: چیزی گفتی درمورد من؟
من با دستپاچگی: نه....نه...نه با شما نبودم با خودم بودم .
مرینت: نه بگو داشتی درمورد من چی میگفتی؟
من چون چاره نداشتم مجبور شدم بگم بعد از خجالت سرش رو پایین انداخت و سرخ سرخ
شده بود عجب دختر خجالتیه اخی! داشتم رانندگی میکردم که حس کردم یک نفر داره
مارو دنبال میکنه میخواستم مچش رو بگیرم پس الکی به یک کوچه پیچیدم اون هم با من
پیچید پس یک کاسه ای زیر نیم کاسه س مرینت هم رسوندم خونه که دیدم اون
ماشین چقدر واسم اشناس پس ایستادم که دیدم اون.............................
____________________________________________________________
این پارت هم تموم شد ممنونم که خوندی
برای پارت بعد بالای 10تا باشه بدون که خودم کامنت بدم پس منظرم
میدونید که هرچی کامنت بیشتر بشه پارت ها طولانی تر میشه
پس کامنت بدید چون واسه من هیچ فرقی نداره پس منظر کامنت هاتون هستم خدانگهدار