عشق مجبوری

sako sako sako · 1401/06/26 20:11 · خواندن 2 دقیقه

پارت ۶ 

_شب بخیر  مرینت 

_شب بخیر آدرین 

خوابیدیم ، ساعت دو شب بود ، خواب های بدی 

میدیدم ، خواب  می‌دیدم زویی آدرین رو از من میگیره 

 ، آخه یک حسی عجیب و دوست داشتنی بهش پیدا کرده بودم ، دوسش داشتم ، آدرین پسری 

 خیلی مودب. خوشگل ، مهربون و....هستش 

یهو آدرین رو بالا سرم دیدم  

_مرینت  ، مرینت ؟

_بله آدرین

_داشتی تو خواب حرف میزدی ؟ حالت خوبه ؟ 

_چی من ؟؟ آاا آره ممنون میشم برام یه لیوان آب بیاری 

_باشه مرینت 

لیوان آب رو اورد 

_مرینت میتونی بهم اعتماد کنی 

مرینت گفت 

_راستش خواب دیدم زویی اذیتت کرد 

_نگران نباش زویی نمیتونه هیچ غلطی بکنه  

_آدرین !!

_بله ؟ 

_آدرین تو دختری رو دوست داری ؟ 

آدرین با لبخند گفت 

_ نه چطور 

_حتی یه کوچولو ؟

_نه مرینت بخواب من اینجا پیشت میمونم 

_صورتم رو برگردونم و خوشحال شدم آدرین کسی رو دوست نداره 

خوابیدم ساعت ها و ساعت ها گذشت ، 

صبح شد 

بیدار شدم و دیدم آدرین رو زمین خوابش برده بلند شدم و آروم آروم زیر سرش بالش و پتو گذاشتم

دست و روم رو شستم ،از طبقه بالا به پایین آمدم و  به آشپزخانه رفتم یخچال رو باز کردم و دیدم تاریخ  غذا ها گذشته 

یکم پول رو میز بود 

برداشتم و رفتم بیرون ، نان و کره و پنیر و مرباو ... برای ناهار  گرفتم تا غذا درست کنم 

برگشتم ،آدرین هنوز خواب بود ،

در کابینت هارو باز کردم و چایی دم کردم ، کم کم داشت کار با کشو ها و اجاق دستم میومد 

 از ساعت ۸ تا ۱۰ داشتم صبحانه حاضر میکردم ، آدرین کروسانت دوست داشت  واسه همین درست کردم 

کروسانت ها اماده شد ، نان ها رو بریدم ، تو لیوان ها چایی ریختم  کره ، پنیر مربا هارو چیدم نودل هم پختم 

آدرین بیدار شد و از پله ها اومد پایین

_به به ، خانم چه چیزی چیدش ، چه بوی خوبی

_راستش یکم پول رو میز بود رفتم باهاش برای خونت خرید کردم 

_دستت درد نکنه 

بوی چیه ؟

_نودل برای نهار درست کردم ، و کروسانت چون شنیده بودم دوست داری 

_دستت درد مرینت راستش تا حالا هیچکس اینطوری خوشحالم نکرده بود ، پس راست میگن حتما باید تو خونه یه دختر باشه 

 

۱۵ تا نظر باشه زود میدم 😁