لطیفه باحال
بازم بزارم ؟
سیری
مادر به پسرش:پسرم چرا ناهارت را نمی خوری، مگه چیزی خورده ای؟
پسر:زمین یخ زده بود، زمین خوردم. چون هوا هم سرد بود، سرما هم خوردم و خلاصه آنقدر حرص خورده ام که سیر شده ام
***************
اهمیت بیشتر
دو نفر به شکار رفته بودند. اولی خرگوش دید، تفنگ را برداشت و خرگوش را هدف قرار داد.
ناگهان دومی به او گفت:«صبر کن، توی تفنگ فشنگ نگذاشته ای.»
اولی با ناراحتی جواب داد:ول کن بابا، حالا وقت این حرف ها نیست. تا بخواهم فشنگ بگذارم، خرگوش در رفته است
******************
پیراهن تنگ
مریم:مادر این پیراهن برای من خیلی کوچک شده است که به سختی می توانم نفس بکشم.
مادر:پیراهن هیچ عیبی نداره دخترم، تو سرت را از آستین بیرون آورده ای!
😂😂😂😂😂😂