لطیفه باحال

Marl Marl Marl · 1401/06/10 22:25 · خواندن 1 دقیقه

بازم بزارم ؟

سیری
مادر به پسرش:پسرم چرا ناهارت را نمی خوری، مگه چیزی خورده ای؟

پسر:زمین یخ زده بود، زمین خوردم. چون هوا هم سرد بود، سرما هم خوردم و خلاصه آنقدر حرص خورده ام که سیر شده ام

***************

اهمیت بیشتر
دو نفر به شکار رفته بودند. اولی خرگوش دید، تفنگ را برداشت و خرگوش را هدف قرار داد.

ناگهان دومی به او گفت:«صبر کن، توی تفنگ فشنگ نگذاشته ای.»

اولی با ناراحتی جواب داد:ول کن بابا، حالا وقت این حرف ها نیست. تا بخواهم فشنگ بگذارم، خرگوش در رفته است

******************

پیراهن تنگ
مریم:مادر این پیراهن برای من خیلی کوچک شده است که به سختی می توانم نفس بکشم.

مادر:پیراهن هیچ عیبی نداره دخترم، تو سرت را از آستین بیرون آورده ای! 

😂😂😂😂😂😂