من و تو تا ابد p20

Waze · 22:26 1401/04/07

های گایز 

چطورید

دید اومدم 

من ممکنه پارت بزارم زود اما مثلا از زود 2یا 1 روز بعد

راستی من چون گوشیمو عوض کردم پوستر پاک شد برای همین ممکنه عکس های مختلف بزارم

لایک و کامنت یادت نره

رفتم سمت میز منشی

داشتم با تلفون حرف می زد 

وقتی تلفنش تموم شد گفتم 

آدرین:سلام عرض شد 

منشی:سلام بفرمائید 

آدرین:برای استخدام شدن در زمینه مدل مزاحم شدم 

منشی:اه خوش اومدین 

یه کاغذ بهم داد 

منشی:لطفا این فرم رو پر کنید و وقتی پر کردین بهم تحویل بدین بعد میگم باید چه کار کنید

آدرین:چشم خیلی ممنون 

برگه رو گرفتم و رفتم نشستم یه گوشه روی صندلی 

خب شروع می کنیم 

*********

فورم رو پر کردم و رفتم دادم به منشی 

منشی:خب عالیه لطفا برید بشین تا من اطلاعاتتون رو وارد کنم بعد صداتون می کنم

آدرین:چشم 

رفتم نشستم دوباره همون جا 

و به فکر فرو رفتم به فکر این که این کاری که می کنم درسته یا نه اما من مرینت رو خیلی دوست دارم و به هر قیمتی که شده می خوام که برای من باشه چه بخواد چه نخواهد 

من مطمئنم که اون فقط با من خوش بخت میشه 

همین جوری تو فکر بودم

که دیدم یکی بالای سره 

منشی:آقا 

آدرین:بله 

منشی:دو ساعته دارم صدات می کنم کجایید 

آدرین:خیلی معذرت می خوام 

منشی:مهم نی لطفا دنبالم بیاین 

دنبال منشیه راه افتادم 

منشی:این جا دفتر مدیر لطفا بفرمائید داخل اگه ایشون تاییدتون کردن شما رسما استخدام می شید 

آدرین:چشم خیلی ممنون

و بعد رفت 

 

 

از دید مرینت

تو دفترم نشسته بودم 

فکر مشغول بود برای اتفاقی که دیروز افتاد

نکنه دوباره سر و کلش پیدا بشه 

اگه دوباره بیا باید چه خاکی تو سرم بریزم وااای خدایا کمک

یهو یکی در زد 

مرینت:بفرمائید داخل 

در باز شد دیدم آدرینه 

عجب حروم زاده ایه

اومد رو به روم نشست و یه پوزخند زد 

اخم کردم و گفتم 

مرینت:چیه این جا چه کار داری؟

آدرین دوباره پوزخندی زد و گفت 

آدرین:اومدم برای استخدام 

مرینت:هه الان تو توقع داری من باور کنم که هدف اصلیت برای این جا اومدن اینه؟

آدرین:خوبه که حدس زدی

مرینت:خب چه کار داری 

آدرین:اومدم باهات حرف بزنم

مرینت:یک بار گفتم دوباره میگم من با تو هیچ حرفی ندارم 

آدرین:منم نگفتم تو باهام کار نداری گفتم من با تو کار دارم 

مرینت:پوففف بگو چی می خوای 

آدرین:مرینت میشه دستات رو ببینم 

مرینت:برای چی 

آدرین:خودت می فهمی 

دستام رو گذاشتم رو میز 

آدرین:عه پس کوشش

مرینت:چی کوشش

دستش گذاشت رو میز و گفت 

آدرین:این که تو انگشتر منه 

نگاه کردم به دستش 

مرینت:یه انگشتر خب که چی 

آدرین:خب به نظرت این انگشتر چیه؟

مرینت:هه من از کجا بدونم؟

آدرین:عه پس نمی دونی باشه اشکالی نداره خودم میگم 

آدرین:مرینت این انگشتر حلقه ی نامزدی من و تو هستش؟

چییییی به خشکی شانس 

مرینت:خب که چی؟

آدرین:خب پس یعنی تو یعنی مرینت دوپن چنگ رسما زن منی یعنی زن آدرین آگرست هستی 

چیییی وااااااااااااای خدا حالا چه خاکی تو سرم بریزم 

مرینت:هه شاید ولی تا وقتی خودم نخوام این اتفاق نمیوفته

آدرین:تو قبلا قبول کردی این رو پس دیگه الان مهم نی قول کنی یا نه 

مرینت:چی کی این حرف رو زده 

آدرین:هه قانون

مرینت:ولی...

آدرین:ولی بی ولی یک بار با مهربونی بهت گفتم که اشتباه کردم و مجبور بودم و... پوفف ولش کن ولی تو قبول نکردی پس مجبورم کردی که با خشونت باهات رفتار کنم و بهت بفهمونم 

 

 

از دید آدرین 

با این حرفی که زدم با دستاش چشماش رو گرفت و سرشو گذاشت تو میز 

آدرین:مرینت داری گریه می کنی؟

مرینت:برای تو چه فرقی می کنه تو...تو دلت از سنگه

عصبانی شدم و با دستم چونشو گرفتم و صورتشو آوردم بالا 

دیدیم داره جدی جدی گریه می کنه

خیلی ناراحت شدم مرینت راست میگفت من چم شده دیگه اون آدرین سابق نیستم دلم مثل سنگ سرد و بی رو شده

آدرین:مرینت من عاشقتم چرا نمی فهمی دیوونه من عاشقتم