پارت هجدهم عشق ناشناخته
سلااام
خوبید ؟
بخدا اگه اینیکی پست حداقل ده تا کامنت نداشته باشه دیگه پارت نمیدم و پارتای قبلم حذف میکنم
حالا برو ادامه
- مرینت ! ... مرینت من ... یه لحظه نگام کن دیگه ... اگه الان سرت رو بالا نیاری خودمو از همین جا پرت میکنم پایینا
که دیدم گویا حرفم روش اثر کرده و سرش رو بالا آورد با دیدن چشمای گریونش دلم میخواست بمیرم و اون صحنه رو نبینم سریع سرم رو بردم جلو و قبل از اینکه حتی خودش متوجه بشه لبام رو روی لبای داغش گذاشتم . بعد از یه بوسه ی کوتاه سرم رو ازش به سختی جدا کردم شاید باورش سخت باشه ولی لباش مزه ی توت فرنگی میداد
وقتی سرم رو از صورتش کمی فاصله دادم دیدم مرینت لپاش شده عین گوجه فرنگی انقد که قرمز شده بود داشت دیگه کم کم خندم میگرفت که به خودش اومد و تند تند سرش رو چپ و راست کرد و با اخم ریزی به سمتم هجوم آورد ولی هنوز لپاش قرمز بود از حالتی که داشت هم خندم گرفته بود و هم تعجب کرده بودم
مرینت هیچوقت اخم نمیکرد یا لااقل من ندیده بودم ولی بدجور با همون اخم هم جذاب بود دستام رو به نشانه تسلیم بالای سرم آوردم و گفتم
- غلط کردم ولی قبول کن که گریه یادت رفت لپ گل گلی
تا این حرف از دهنم بیرون اومد اخم غلیظی مهمان صورتش شد ...
از زبون مری
آخه این چه غلطی بود که کرد این بشرررر
انقد یهویی این کارو کرد که زبونم بند اومده آخه بیشعور آدم بخواد از این غلطا کنه نباید قبلش یه اخطار بده
- راستش رو بخوای مزش به همین یهویی بودنشه دیگه
این چی گفت ؟ مگه من با این حرف ززدمممممم؟
غلط نکنم باز بلند بلند فکر کردممم
- زهرمار ، درد ، منو باش دلم به حالش سوخته. بچه پررو
- مرینت ؟ خودتی ؟
- پنپه ننمه اومده جلوت داره حرف میزنه. . خودمم دیگه
- معلومه
- هیسسس با اینکاری که کردی فهمیدم این من نیسم که لیاقتت رو نداره بلکه برعکسه
و بعد پاشدم و به حالت دست به سینه ازش دور شدم
از زبون آدری ژونمون
من نمیفهمم واقعا نمیفهمم این دخترا چرا اینجوریننننن میگی بالا چشت ابروعه قهر میکنن میرن اههههه
- مرینت... بخدا اگه بری خودمو همینجا میکشم حالا میل خودته بری یا بمونی
طوری که انگار با این حرفم رام شده بود روشو سمتم گرفت و با ترس نگام کرد و انگار می خواست حرف بزنه ولی از دهنش صدایی بیرون نمیومد بخوام بگم شکل چی شده بود خب... شکل ماهی شده بود
البته منم از رو نرفتمو اخم غلیظم رو تقدیمش کردم که ترسید و یه قدم رفت عقب ولی در عرض ثانیه تصمیمش عوض شد و با دو دویید طرفم وقتی بهم رسید پرید بغلمو پقی زد زیر گریه و بریده بریده گفت :
- مگه من ... میتونم ... با تو... قهر کنم... مگه... دلم ... طاقت میاره...
با حرفاش جا خورده بودم ینی خانم کوچولوی من داشت واسم فیلم بازی میکرد ؟ خب پس باید اعتراف کنم که موفق بود یه لبخند به این همه عشق پاک دخترک در آغوشم زدم و موهاش رو نوازش کردم و در گوشش آروم پچ زدم :
- پرنسس کوچولوی من میدونم نمیتونه باهام قهر کنه... چون شاید لجباز باشه ولی هیچوقت مغرور نیست و بعد آروم ازش فاصله گرفتم که مرینت گفت :
- من لجبازم ؟ نه آخه من لجبازم ؟
با نوک انگشتم آروم به بینی فندقیش ضربه ای زدم و با پررویی تمام گفتم:
- بله که هستی خوشگل خانم
- خیله خب پس تو عم... اممم آها... آقای اخمالویی اخم
فانتزی کردم و گفتم :
-من آقای اخمالوعم ؟
- بله که هستی
- خیله خب پس از این به بعد فقط اخم میکنم
و اخمم رو غلیظ تر کردم
- نه اخم بهت نمیاد زشت میشی
و اومد سمتم و روی نوک انگشتاش وایساد و سرش رو به سرم کمی نزدیک کرد و با دستاش اخمام رو وا کرد ( مگه لباسه )
- آها حالا بهتر شد
و بوسه ای به روی گونه م جا گذاشت این دختر آخرش منو دیوونه ی خودش میکنه ( الان نیستی ینی ؟/ شاید ولی من منظورم از این بدتره / تیمارستان لازم می خوای بشی دیه )
( من یه سوال ازتون بکنم... از این جوری نوشتنم خوشتون میاد یا نه ؟ لطفا توی کامنتا بگید )
خب دیگه این پارتم تموم شد لایک و کامنت یادتون نره
راستی واسه چند روز غیبتم هم باید بگم خب مدرسه ها باز شده منم وقت نمیکنم که تازه شم شما ها کامنت کم میدید حق بدید بهم که نتونم بنویسم دیگه
تا پارت بعد بای