دانِشگاه نمایش
خیلی عزر میخوام این رمان لوکانتیه و هیچ خبری از ادرین نمیباشد
و ۲پارتیه
وارد کلاس بزرگ شدم
خانم بوستیه دیروز از اینجا رفت
میگن معلم جدیدمون یه پسر جوونه
البته نباید خیلی رومخش برم
-مرینت تو نباید بری رو مخش باید زجرش بدی
ای صدای شیطان درونم بود که منو به مسیر درست راهنمایی میکنه
همه داخل کلاس نشسته بودیم
که صدای در اومد و یه پسر قد بلند با تیپ مشکی و موهای رنگ شده وارد شد
وقتی میگم تیپ مشکی یعنی یه پیراهن پوشیده بود و ۲تا دکمه بالایی و باز گزاشته بود و شلوارشو کتان بود
دخترا فورا شروع به عکاسی کردن
منم واقعا حالم بهم خورد آخه این میمون لاغر مردنی چیه که اینا ازش عکس میندازن
روی صندلیم لش افتادم
-توچرا عکس نمیگیری ماری
میا بود دختر تازه وارد کلاسمون لقبش فندک بود
-اخه این پسره چی داره که ازش عکس میندازید
-کافیه موبایلا داخل
بالاخره صداش دراومد
-اینجا از حالا به بعد کلاس درس منه و من قوانین خودمو دارم که اگه نادیده گرفته بشن باید برید بیرون
صاف نشستم روی صندلیم
-تو دختر پاشو بیا اینجا
یه نگاهی بهش انداختم که متوجه نگاهش شدم
گمونم منظورش من بودم
-من!
-آره
یه نگاهی به پشت سرم انداختم
دخترا با خشم داشتن نگاهم میکردن
رفتم و با فاصله وایسادم اونجا
-اسمت
-مرینت دوپن
-این کاغذو وردار و اسامی حاضران توش تیک بزن
خیلی سریع مشغول کارم شدم
اونم داشت قوانین چرخش و به همه میگفت مثلا واسه آب خوردن اجازه نگیرید سر کلاس چیزی نخورید سر کلاس دسشویی نریم و اینا
واقعا هنگ کرده بودم
-تموم شد استاد
-آفرین
رفتم نشستم سر جام که زنگ خورد
وسایلمو جمع کردم
همه از کلاس رفته بودن بیرون
اما معلم هنوز اونجا بود
-صبر کن
وایسادم
-بله
خیلی ساکت بلند شد و رفت درو بست و اومد جلوم وایساد
-خیلی دختر شری به نظر میای ،چند سالته
-چند میخوره
-فوقش ۱۹
-نه بابا.یکم بیشتر به خودت فشار بیاری میفهمی
به جای اینکه عصبی بشه خندید
-میتونی عصر بیای به این آدرس
آب دهنمو قورت دادم
پایان پارت