رمان مای کت{MY cat}❤ P3 ❤

leidy Blak leidy Blak leidy Blak · 1400/12/17 14:53 · خواندن 1 دقیقه

از زبان کاگامی:

اهههههههههههههههههه

خداااااااااا

چراااااااااااااااا

چرا مرینت؟

خواهر قطی بود؟

من ترجیح میدادم..

بابا اومد گفت:دخترا  اماده شید بریم پیش داداتشتون

مرینت گفت: باشه پدر اومدیم کاگامی بیا بریم

گفتم :باشه

وقتی رسیدیم من قش کردم

از زبان مرینت:

یهو کاگامی قش کرد

که یهو..

لوکا رو دیدم

خودمم قش کردم

بابام گفت: مرینت؟ پاشو داداشت لوکا نگرانته

پا شدم 

لوکا؟!

نویسنده مثل اینکه مردم آزاریا؟نمیدونی منو لوکا کات کردیم؟

نویسنده:چی کار کنم خب😎داستان باید جالب بشه!

 پایان P3

ببخشید یکم کوتاهه

چون تو هر پات به زور چیزی  به ذهنم میرسه😁