پارت یازدهم عشق ناشناخته

Arina Arina Arina · 1400/12/16 11:23 · خواندن 2 دقیقه

سلام خوبید ؟

پارت یازدهم رو آوردم براتون 

امیدوارم خوشتون بیاد 

فردا توی دانشگاه

از زبون مرینت

سریع سوار تاکسی شدم و رفتم دانشگاه زود رسیده بودم ولی هر چقدر نگاه کردم آدرین رو ندیدم . که یهو وقتی داشتم سرم رو میچرخوندم سرم محکم به یه چیزی خورد خدا میدونه چه قدر سفت بود . سرم رو که بالا آوردم آدرین رو دیدم اولش یه لبخند زدم بعد سریع خودم رو جمع و جور کردم و با کوله ام کوبیدم تو سرش

اونم سرخوش خندید و درحالی که دستش رو روی موهای سرش گذاشته بود که مثلا ماساژ میداد گفت :

- آخ

- حقت بود

- چرا میزنی خب؟

- چون که زیرا

- خودتم نمیدونی چرا منو زدی ؟!😂

- خنده نداره

- ببخشید. خب دو تا ببخشید بهت بدهکارم پس ببخشید ببخشید

- چرا دو تا ؟

- چون یک بدون خداحافظی ازت رفتم ... دو چون سرت خورد بهم

- خب ... امم ... باشه میبخشمت ولی شرط دارم

- هر چی باشه قبوله مگر اینکه بخوای برم

- کی گفت حالا بری ؟ ... اااااا ... منظورم اینه که ولش کن بابا خب شرطم اینه که توی دانشگاه کارای عاشقانه نمیکنی فهمیدی ؟

- فقط همین ؟ پوففف من فکر کردم می خوای جونم رو بهت بدم که البته میدادم

- 😊 خب دیگه بریم تو

- اول شما

- تو بزرگتری

- بله ولی خانوما مقدم ترند

- پاچه خوار

-😅 برو دیگه

- باشه

وارد دانشگاه شدم تا با آلیا در مورد پایان نامه صحبت کنم آخه قرار بود با هم ارائه بدیم و از اساتید هم مشورت بگیریم

خب دیگه این پارت هم تموم شد اگر لایک ها 5 تا شد و کامنت ها هم 10 تا شد امروز دو تا پارت میدم

پــس لایک و کامنت نشه فراموش

بایــی