
جون من دوباره بخند! P3

خیلی ممنونم از حمایت های گرمتون🙂🤍🫀
بفرمایید ادامه مطلب...😁
رمان جون من دوباره بخند! P3
*با شنیدن صدای چند نفر که دنبال صدای نکره بنده میگشتن هول شده لگد جانانه ای نثار صورت مرده کردم!*
با آخ و اوخ مرده پام رو ول کرد که سریع مثل پرنده ای که از قفس آزاد شده باشه پریدم که یه دفعه دوباره پام به وسیله دستش اسیر شد!
پوف بلندی کشیدم و به الیا که الان مثل ترسو ها خیلی شیک پشت درخت رفته بود تا تو دید نباشه اخم کردم ، اسلحه ای که هنوز توی دستم بود رو به سمت این مردک کَنه نشونه گرفتم و اشاره کردم گم شه اونور ولی...
اون پرو پرو خودش رو روی بنده پهن کرد و من فلک زده رو همراه خودش زیر بوته ها برد و دوتامون رو پنهون کرد!
چشمام گرد شد ، این چه غلطی داره میکنه؟!
مگه همدست اونا نیس؟ قایم شدنش چه صیغه ایه؟
به زور دستام رو که قفل دستاش شده بود تکون دادم و حرصی گفتم
- هوی عمو...
بدون اینکه بهم نگاه کنه هیس آرومی گفت ، خفه از موقعیت تند تند وول خوردم و زیر لب گفتم
- هیس و زهرمار ، هیس و درد! کاش با همون کتک نصفه نیمه ام میمردی! الاغ تو خلافکاری... میفهمی؟! واسه چی اومدی بیخ ما پلیس ها و مثل موش قایم شدی؟ بگو ببینـ...
با چرخیدن صورتش به سمتم و اخم کردنش مقابلاً اخم کردم
- هان چیه نگاه داره؟
+ دیدن خر صفا داره...
دندونام رو با غیض فشردم و غریدم
- والا مطمئنم هر روز جلو آینه از دیدن خر صفا میبری! ولم کـ...
با شنیدن صدای قدم هایی که تقریبا فاصله چند متری داشتن ساکت شدم
+ چیه خانم زبون دراز ساکت شـ...
- لال شو!
توی تاریکی حتی تعجبی که کرد رو دیدم ، خواست به حرف خیلی با ادب من چیزی بگه که بی توجه بهش رو ازش گرفتم و تکونی به بدنم که زیر این موجود زشت داشت له میشد دادم و سرم رو به سمت ته بوته رسوندم.
فکر کنم منبع صدا از اینور بود...
چشمام رو ریز کردم ، با دقت به سایه های محوی که پشت درخت های تنومند تکون میخورد زل زدم.
+ چیزی دیدی؟
نفسم از اینهمه نزدیکیش گرفت! دقیقا لباش کنار گوشام بود!
نفس گرمش روی صورتم پخش میشد...
نفس عمیقی کشیدم و به زور کمی سرم رو از صورتش فاصله دادم و سری به نشونه آره تکون دادم که اونم به جهتی که من خیره شده بودم زل زد...
به موهای لخت بلوندش که با حرکت سرش تکون های ریز خورده بود نگاه کردم چه قــدر... زشت بودن :|
نگاه سنگینم رو حس کرد و به سمتم چرخید
+ چیه خوشگل ندیدی؟
پوکر به قیافه شیطونش زل زدم
- نوچ دیدم ولی.. خلافکاری که از همکاراش بترسه ندیدم که اونم الان دیدم!
+ من...
- قـــربان کسی اینطرفا نیست!
متعجب به فردی که یکمی اونور تر از ایستاده بود نگاه کردم ، کی اومده بود نفهمیدم؟
با دور شدنشون نفس راحتی کشیدم و خواستم از جام بلند شم که نتونستم...
بله انگاری این لندهور خان که رو من سفره شده بود رو فراموش کردم:|
- ببخشید که روتون دراز کـــشیدم...
+ خواهش میکنم!