
جون من دوباره بخند! P2

🤍☁️🕊️
رمان جون من دوباره بخند! P2
*+ من دارم میخوای؟
جن زده از صدایی که بیخ گوشم اومده هینی کشیدم و...*
هول شده پشت کلت رو به گردن شخصی که نیم متر حداکثر ازم فاصله داشت کوبیدم!
با پشت پشتی افتادنش چشمام گرد شد... مُرد؟
دیه اش رو از کجا بیارم مــن تو این بی پولی!
با جیغ ریز آلیا به خودم اومدم و مثل مارمولک به سمتش خیز برداشتم ، دستم رو دهنش گذاشتم و تند تند بی توجه بهش که بال بال میزد با التماس گفتم
- تورو جون من ساکت باش ، بیان پیدامون کنن بد میشه ها...
هنوز °ها° از دهنم در نرفته بود که دستم رو همچین پس زد و محکم روش کوبید که قیافم از دردش جمع شد
آلیا- مرینت پیدامون کردن نمیفهمی؟ این نره غول رو نمیبینی؟
با دستش به مردی که دقیقا چند قدم اونور تر از ما بین برگ های پاییزی شتک شده بود اشاره کرد و ادامه داد
آلیا- از تیپ و قیافش مشخصه کله گنده اس! وای مرینت وایییی....
پشت بند وایییی گفتنش دوباره محکم تو سرم کوبید که به سمت اون جسد پرت شدم و پر غضب دستم رو تکیه گاهم کردم
- آلیا دستت خیلی هرز میره ها! بیا یه دفعه با این تفنگ بکشـ...
با صدای ناله بلند مرد لال شدم ، با چشمایی که مثل وزغ بزرگ شده بود بهش زل زدم ، تکون ریزی خورد و دوباره ناله ای کرد که بی توجه به آلیا که اشاره میکرد برم سمتش و ازش دور شم کمی نزدیکش شدم.
کمی به سمت صورتش کج شدم ، واو مژه هاش از مژه های من دختر دخترونه تر بود!
با باز کردن چشماش چند بار متعجب از رنگ چشماش پلک زدم و دهن بازموندم رو بستم ، خدا بده شانس!
چه چشمای خوش رنگی هم داره ناکس!
دوباره چند تا پلک های ریز و درشت تقدیمش کردم که گردنش رو بلند کرد و بهم خیره شد.
تکون سختی خورد خواست چیزی بگه که دوباره.... اسلحه رو محکم تو فرق سرش کوبیدم تا بیهوش بشه!
والا به ما فاز رمانتیک نیومده البته باید به عرض برسونم که...
بیهوش که نشد هیچ نعره اش به گوش آسمون رسید و کرش هم کرد :|
مثل سکته ای ها بهش خیره شدم که یه دفعه مثل اینکه وحشی شده باشه به سمتم خیز برداشت ، ترسیده به سمت آلیایی که سعی داشت خودش رو مخفی کنه چهار دست و پا پریدم!
مرده تو این گیری ویری دستش رو بند پای دراز شدم کرد و به سمت خودش کشید که از ترس جیغ بلندی کشیدم که... سر و صدای کمپ پر از خلافکار یه دفعه خوابید!
هر سه نفرمون مثل دیوونه ها یه نگاه به وضعیتمون و کمپ انداختیم...
با شنیدن صدای چند نفر که دنبال منبع صدای نکره بنده میگشتن هول شده لگد جانانه ای نثار صورت مرده کردم!
~~~~~
این پارت هم تموم شد...
خوب بود ؟ میدونم پر از نقصه 😅✨☁️🤍