
love ❤️ p2

برین واسه پارت ۲ آخه من نمیتونم توی طول هفته زیاد پارت بذارم امروز دو تا گذاشتم
آنچه گذشت...
مرینتتتتتتتتتتتتتت میکشمتتتتتتتتنتتت،
آخیش راحت شدم ولی بهتر میتونم به نقشم برسم شاید خواب میموندم😝 ، آدرین آگراست هستم استاد شما آقای داماکلیس دیگه استاد شما نیست و من هم قوانین خودمو دارم قانون اول بی احترامی ممنوع قانون دوم مسخره بازی ممنوع قانون سوم هر جلسه که درس میدم جلسه بعدش میپرسم پس تنبلی ممنوع
خب بریم سراغ داستانمون
بعد از کلی حرف زدن شروع کرد به حضور و غیاب به اسم من که رسید مکث کرد و اخماش تو هم رفت با جدیت گفت:مرینت دوپنچنگ بیا اینجا من که فهمیدم آدامس ها رو فهمیده با ترس رفتم اونجا بهم گفت :کار توعه مگه نه😒 (علامت مرینت+ علامت آدرین _) +چی کار منه؟ _ خودتو نزن به اون راه دیگه حق نداری سر کلاس من حاضر بشی و درس من رو هم تجدید میشی حالا از کلاس من برو بیرون🤬+چی نه تو نمیتونی این کارو بکنی😧 _کی گفته نمیتونم؟😏 حالا گمشو بیرون😠 +باشه🙁 از کلاس رفتم بیرون همونجا نشستم تا اینکه تایم دانشگاه تموم شد آلیا اومد گفت وای دختر چه استادیه😯 هم خیلی جدی و قاطعه همه دخترای کلاس عاشقش شدن به جز من
من نینو جونمو دارم😌 (مرینت + آلیا_)+🤢🤢🤢🤢 برو بابا با این نینو جونت _حالا این حرفارو ولش کن میای بریم کافه تریا دانشگاه؟ +آره بریم خلاصه رفتیم کافه و یه چیزی خوردیم و رفتیم خونمونوقتی رفتم خونه با صدای جیغم بلند سلام کردم مأمن از آشپزخونه اومد بیرون و بهم سلام کرد گفتم ماریا کجاست ؟ داره با لویی جونش نامزدبازی میکنه؟😏 مامان گفت هیس زشته دخترم مهمون داریم گفتم کیییییی؟ مامان:عموت از نیویورک اومده پاریس برو توی پذیرایی اونجان +عمو؟ مگه من عمو دارم؟😬 مامان : آره خب ولی وقتی تو خیلی کوچیک بودی از فرانسه رفته + اوووووووووووو چه جالبببب مامان :حالا برو پیشش زشته +باشه