پارت نه عشق ناشناخته

Arina Arina Arina · 1400/12/10 15:33 · خواندن 4 دقیقه

سلااام بچه ها من رفتم مسافرت احتمالا تا هفته ی بعد نتونم پارت بدم به بزرگیه خودتون ببخشید 

از زبون آدرین

-آخه چی د بگو دیگه مرینت جون به لب شدم کی اشکت و در آورده تو فقط اسمش رو بگو میرم دمار از روزگارش در میارم تو فقط بگو

- ( با صدای لرزون ) آ .. آدرین ... او.. اون عکس ..ا

- اون عکسا چیه ... مگه

رفتم سراغ عکسایی که مرینت گفت . و با دیدنشون عین آتشفشانی شدم که می خواد فوران کنه . این دختره رو باید پیدا کنم و کارش رو واسه همیشه تموم کنم که اشک عشقم رو در آورده غلط کرده بیشعور بزار فقط دستم بهش برسه میدونم چیکارش کنم ( از کجا فهمیدی دختره آدری / میدونی علم غیب من خوب کار میکنه تو خبر نداری / عجب ) داشتم توی دلم همینطور بهش بد و بیراه می گفتم که با صدای مرینت از فکر در اومدم . دوباره داشت گریه می کرد.

- مرینت تروخدا گریه نکن قلبم درد میگیره به من رحم نمیکنی به قلب بیچاره م رحم کن

با هق هق گفت : چجوری گریه نکنم آخه و دوباره زد زیر گریه - مرینت بخدا قسم این عکسا واقعیت ندارن دورت بگردم چرا گریه میکنی اصلا کی بهت این عکسا رو داده ؟ بگو دورت بگردم بگو دیگه

- نمیدونم فک کنم دختر بود 😭😭😭

دلم می خواست همون جا بمیرم مطمعن نبودم ولی 99 درصد و 99 صدم مطمعن بودم کار کاگامیه

- حرفای اون رو بیخیال شو مرینت آخه این عکسا که معلومه فوتوشاپه

هر چی من میگفتم اینا واقعیت ندارن اون بیشتر گریه میکرد انگار اصلا حرفامو نمیشنید با هر قطره اشکش قلبم تیر میکشید ولی مگه مرینت به حرف من گوش میداد

- تو که اونو دوست داشتی چرا اومدی سراغ من آخه 😭😭😭😭

- چی ؟ کی بهت گفته من اون رو دوست داشتم ؟ اصلا این طور نیست من از هیچ دختری جز تو خوشم نیومده و نمیاد . تنها دختری که من دوسش دارم در تمام دنیا فقط تویی مرینت . بعدشم این عکسا که معلومه فوتوشاپه

- پس اینا چین ؟ اون خودش گفت که شما عاشق هم بودین

- ببین یه دختری بود به اسم کاگامی میشناسیش دیگه ؟

- آره میدونم کیه . ولی اینا چه ربطی به اون داره؟

- ربط داره من مطمئنم که اینا رو خودش واست فرستاده تا تو رو ناراحت کنه و تو رو از من دور کنه .

- یعنی میگی کار اونه ؟

- البته به جز اون هیچ کس نمیتونه باشه

- منظورت از اون هیچکس دقیقا چیه ؟

- اممم خب. .. تو میدونی ... اممم... میدونی من ... ای خدا نمیتونم بگم مرینت من

- یعنی چی؟ بگو بینم

- چشم چشم میگم .. خب من مجبور بودم توی هر مراسم بزرگی که برگزار میشد یکی رو به عنوان همراهم به اونجا ببرم

- خب ؟ ( خودتون میتونید حدس بزنید با لحن عصبی اینا رو میگه دیگه نه ؟😂)

- خب .. یه بار به این خانم میگم که دیگه حالا دست از سر من بر نمیداره . اولش همش دنبالم راه میوفتاد و به بهانه های مختلف سراغم میومد . بعدش به اجبار وصیت نامه بابام مجبور شدم برم باهاش یه قرارداد مسخره ببندم که یک ماه طول کشید و مجبور شدم باهاش یه رابطه ی مسخره هم داشته باشم تا اون قرار داد کوفتی پا بر جا باشه ولی باور کن از اول تا آخر اون یه ماه حتی یه بار هم باهم بیرون نرفتیم به جز برای تنظیم قرارداد که رفتیم کافه . ولی به خدا قسم از همون اول باهاش خشن و خشک و سرد رفتار کردم ولی نگو خانم دور گرفته تازه

- پس ... پس یعنی تو عاشق اون نبودی ؟

- قسم می خورم به جون تو که با ارزش تر از جونمی

- 😊

- آفرین تو باید بخندی نبینم دیگه یه قطره هم اشک بریزی ها

- خیالت تخت😀

- 😊 حالا میای بغلم ؟

تا این جمله از دهنم اومد بیرون پرید بغلم . وقتی حواسم سر جاش اومد دیدم توی بغلم خوابیده منم بغلش کردم و روی تختش خوابوندمش و یه بوسه روی پیشونیش زدم و تو دلم گفتم به زودی واسه خودم میشی پرنسس و بعد میشی ملکه ی من بعدش آروم از پیشش کنار رفتم و از اتاق بیرون اومدم

- چیشد پسرم حالش بهتره ؟

- بله . خوابیده

- خداروشکر

- من دیگه با اجازه تون میرم از طرف من با مرینت خداحافظی کنید

- خداحافظ عزیزم باشه من بهش می گم.

- ممنون

دیگه تمام دستم درد گرفت بی زحمت یه لایک و کامنت هم بدید 

بایی