عشقی که همیشه پایدار می مونه p3

Waze Waze Waze · 1400/12/09 08:05 · خواندن 3 دقیقه

های گایز

ببخشید این 3 روز پارت ندادم 

امتحان داشتم

خب زیاد سرتو درد نمیارم ..... برو ادامه

 

مرینت: ادرین
ادرین: جانم؟
مرینت: ادرین خبر داری که من فردا دارم میرم لندن
ادرین: چیییی؟..... نه.... برای چی؟
مرینت: برای کار بابام .... بابام و مامانم میخوان یه شیرینی فروشی جدید بزنن
ادرین: خب شاید من بتونم راضیشون کنم که اینجا با من و پدرم زندگی کنی
مرینت: واقعا😍😍😍
ادرین: اره البته اگر راضی بشن
مرینت: شب اگر میتونی زنگ بزن بهشون بگو


ادرین: باشه راستی این لایلا خیلی داره میاد نزدیکم باید یه جوری دکش کنم تا با تو باشم
مرینت: اره اما با....... نذاشت حرفم تمام شه زود لباشو و گذاشت رو لبام منم دستم رو اروم روی صورتش قفل کردم و بوسیدمش..... اروم حلش داوم تا جدا شه ازم و بهش گفتم: ادرین ما هنوز به حالت عادی برنگشتیم بهتره زیاد تو این حالت منو نبوسی یه دفعه یکی میبینه بعد عین برق خبر پخش میشه
ادرین: اره راست میگی ... بیا بریم خونه
مرینت: باشه.... هر دوتامون پریدیم و رفتیم خونه تا فردا صبح بریم مدرسه
ادرین: اخییی رسیدم خونه..... به حالت عادیم برگشتم و پریدم تو تخت و به اتفاقات منو مرینت فکر کردم.... گفتم: تو مال خودمی مرینت.... اروم با فکر کردن به مرینت خوابیدم


مرینت: رفتم خونه و به حالت عادی برگشتم رفتم تو تخت و باورم نمیشد من داشتم عشقمو برای کسی رد میکردم که اون کسی نبود جز ادرین
حالا که فهمیدم ادرینه و اونم عاشقمه میتونم برای همیشه با خیال راحت باهاش باشم.... هدفون رو از کشوی میز کناریم در اوردم و گذاشتم تو گوشم و اهنگ رو پلی کردم وقتی دیدم دارهوخوابم میبره هدفون رو در اوردم و گذاشتمش کنار و خوابیدم

...............فردا صبح
ادرین: امروز میخواستم من برم دنبال مرینت و باهم بریم به دانشگاه پس از بادیگاردم خواستم که بره دنبال مرینت منم سوار ماشین شدم
مرینت: با صدای تیکی بلند شدم و دیدم دوباره مثل همیشه دیر کردم... اخه کی میتونم صبح ها مثل ادم پاشم سریع لباسم رو پوشیدم و رفتم پایین سریع یه لقمه گذاشتم دهنم و اومدم برم که مامان گفت صبر کن..... بله مامان
سابین: چرا صبحانه نخوردی
مرینت: مامان اونجا یه چیزی میگیرم میخورم ... ببخشید باید برم.. خداحافظ
سابین: خداحافظ
مرینت: اومدم از در بیرون که یه ماشین سیاه جلوم ایستاد که در باز شد و ادرین اومد پایین و جلوم ایستاد
ادرین: سلام به مای لیدی خود خودم
مرینت: گونه هام سرخ شدن
ادرین: خجالت نکش.... به هر حال قراره همسر اینده ات باشم
مرینت: بیشتر خجالت کشیدم که گفت قراره همسر ایندم باشه
ادرین: اروم دستشو گرفتم و بردمش و ماشین  و اومدیم بریم که مرینت گفت چی... ازش پرسیدم چی
مرینت: نه ادرین یه صدایی شنیدمکیه لحظه صبر کن..... وای خدا دوباره این مامان و بابا فضولیشون گل کرد
ادرین: 😂😂 حالا مگه چی شده؟
مرینت: گفتن به هم میان و اینکه تو گفتی قراره همسر ایندم باشی همینجور دارن قربون صدقه ام میرن
ادرین: اونوقت تو چجوری اینارو شنیدی ؟
مرینت: من گوشام تیزه تیزه  واسه همین صدا ها رو خوب میشنوم مثل گربه پیشی ......دستم رو بردم زیر چونه ادرین و عین ناز کردن زیر چونه گربه نازش کردم
اونم عین گربه ها خر خر  میکرد.... خنده ام گرفت
ادرین: چی شده؟
مرینت: فکر نمیکردم بلد باشی خر خر کنی
( بچه ها منم گوشام خیلی تیزه )