پارت هشتم عشق ناشناخته
سیلام آقا به بادم ندید شاید باورش سخت باشه ولی قرار بود امروز سه تا امتحان داشته باشیم که به لطف دعا هامون همش کنسل شد
دیگه حرف نمیزنم بپر ادامه
فردای اون روز از زبون مرینت
تازه از خواب بیدار شده بودم و داشتم به کمرم کش و قوس میومدم که مامانم گفت : مرینت دختر پاشو الان دیرت میشه ها (داره با داد میگه )
- مامان امروز شنبه است و ما هم تعطیلیم
- عه ! خب باشه پس حالا که پاشدی لااقل پاشو بیا صبحونه ت رو بخور
- الان میام
داشتم از رو تخت پا میشیدم و لباسام رو عوض میکردم که یهو مامان دوباره داد زد : مرینت مرینت
- بله مامان چی شده ؟
- بیا پایین بسته داری
- 😒 مامان سکته کردم فکر کردم چی شد چرا اونجوری گفتی خب ؟ وای قلبم
- همینه که هست حالا بیا پایین
- اومدم
رفتم پایین و بسته ای که مامان گفت رو تحویل گرفتم . هر چقدر پرسیدم از طرف کیه گفتن محرمانه است . هر چند نمیدونن واسه من محرمانه ای وجود نداره و من بالاخره میفهمم اون طرف کی بوده
- مادر حداقل بیا اول صبحانه ت رو بخور بعد برو بالا
- چشم ☺
صبحانه ام رو زود خوردم و رفتم بالا توی اتاقم و بسته رو خواستم باز کنم که یهو یه شماره ی ناشناس بهم زنگ زد جواب دادم
- الو ؟
- سلام خانم خانما
- (با ترس گفتم ) شما ؟
- آخی نشناختی عزیزم
- تو کی هستی ؟
- اشکال نداره که منو نمیشناسی بزودی یادت میاد من کیم ولی حالا کار مهم تری داشتم .اوو راستی بسته م به دستت رسید ؟
- اگر منظورت همون بسته ی سیاهه آره رسید
- پس باید فهمیده باشی من کیم و قصدم چیه دیگه نه
- من هنوز توش رو باز نکردم
- پس داشتی چه غلطی میکردی ( اینا رو با داد گفته )
- درست صحبت کن خانم
- ولش کن ببین اگر اون جعبه رو باز کردی فقط یادت باشه یک کلمه هم به کسی چیزی نمیگی فهمیدی یا نه ؟
- من باید بدونم چی توی اون جعبه است بعد بهت قول بدم
- یا همین الان قبول می کنی یا که ...
- یا که چی تو حق نداری من رو تهدید کنی فهمیدی یا نه ؟
- باشه بابا حالا چرا آتیشی میشی اصلا بهت نمیاد
- تو اصلا شماره ی من و آدرس مون رو از کجا آوردی ؟
- ببین نشد دیگه گفتم که هر وقت بفهمی من کیم همه چیز واست روشن میشه .
- ولی من می خوام حالا بدونم
- پس انگار تنت می خاره هان ؟
- بگو کی هستی ؟
- فقط در این حد که نمیدونستم یه روز ممکنه بهترین و تنها دوستم توی کل دنیا بهم خیانت کنه و عشقم رو ازم بگیره
و بعد فقط صدای بوق بود که توی گوشم میپیچید یعنی اون کیه ؟ با من چیکار داره ؟ بزار ببینم توی جعبه چیه که میگه به هیچکس نباید بگم و بعد که جعبه رو باز کردم همون جا خشک شدم با لرزشی که توی صدام حس میکردم آروم گفتم اون ... اون... آدرینه داره ... داره یکی رو میبوسه 😭😭😭 مگه اون نگفت دوسم داره پس اینا چین ؟ کل روز رو فقط توی اتاق داشتم گریه میکردم کلی عکس بود که آدرین و اون دختر داشتن همو میبوسیدن موندم این آدرین اگر یکی دیگه رو دوست داره پس چرا به من گفت دوسم داره 😭😭😭😭به جز اون عکسا یه نامه هم بود که توش نوشته بود: سلام مرینت خوبی ؟ البته چه انتظاری دارم که خوب باشی داری از درد میمیری ها ؟ میدونی درد چیه ؟ درد عشقه فهمیدی ؟ حالا فهمیدی وقتی آدرین اومد و بهم گفت رابطه ی ما فقط یه قرارداد مسخره بوده و اون عاشق تو شده ، من چه حالی شدم ؟ نه نمیدونی چون جای من نبودی . حالا فقط از این چند روز که پیششی حساااابی کیف کن خب ! چون به زودی اتفاقاتی واست میافته که انتظارش رو نداری 😈 ( خوب دوستان این جانب که همش اینجا با شما ها حرف میزنه اسمش لونا هست وجی بنده البته با کمک گرفتن از وجدان دومم که از طرف شیطان ولی اونقدرا هم اذیت نمیکنه و اسمش هم پنبه است😅 لونا ساخته شده من : هاه هاه هاه نقشه ها دارم واستون / لونا : معلوم نیست چه خوابی واسمون دیده / خوابای خوب . نه یعنی خوابای بد 😈😈😈/ خدا رحم کنه پس 😧) بعد از خوندن اون نامه دستام همین طوری میلرزید و اشکام دست خودم نبود انگار چشام شده بود آبشاری که داشت خون گریه می کرد باید به آدرین زنگ بزنم بگم حالم بده . نه نباید زنگ بزنم اگر بهش بگم خیلی ناراحت میشه پس من چیکار کنم ؟
- مرینت مهمون داری
- با صدایی که سعی میکردم گریه ام توش معلوم نشه گفتم بگو بعدا بیاد مامان
- یعنی نمی خوای من رو ببینی خانم خوشگله
- آ ... آدرین تویی ؟
- به جز من کی اینجوری قوربون صدقه ت میره آخه ؟
- خداییش هیشکی
- پس چرا تعجب کردی ؟ راستی کجایی ؟
- اینجام
- کجا ؟ آها پیدات... کردم گریه کردی ؟
-نه بابا چه گریه ای من خوبه خوبم
- آره جون خودت. من نفهمم تو حالت خوش نیست پس کی باید بفهمه ؟
- دوباره زدم زیر گریه . آخه آخه آدرین ...
اصلا پشیمون نیستم جای حساسش کات دادم 😂
لایک و کامنت یادتون نره لاوام
نظرتون رو راجب این پارت حتما بگید
باییی