عشق شکسته s2 p21(گذشته ای شوم:بخش4:نقشه فرار3پیشگویی شوم1)
من هنوز هم نمیفهمم که منظور مادر هانس از اینکه این کار خطرناکه چیه؟
انچه گذشت:
نگهبانا الناز فرار کرده.... متر به متر قصر رو بگردید.
***&&&***
نه نکردم. حداقل فعلا. ولی اینکه الان اینجام لزوما به این معنی نیست که تمایلی به فرار کردن از اینجا ندارم.
***&&&***
من به پسرم گفتم چقدر اینکار خطرناکه.
***پایان انچه گذشت***
من: لازم نیست تعظیم کنی.
مسئول پیشخوان: سلام. میتونم کمکتون کنم؟
من: ام من یکی از دوست های مرینت دوپن چنگ ام میشه بدونم اون توی کدوم سوئیت هست؟
مسئول پیشخوان: اتاق 153 انتهای راهرو.
من : ممنون.
*میرسه به اون اتاق* حالا مطمئنم توی این اتاقه؟ بزودی میفهمم. یکی داره میاد بیرون. خب از قرار معلوم همونیه که دنبالشم.
من: ببینم تو مرینت دوپن چنگی؟
از زبون مرینت
رفته بودم یه چرخی بزنم. چون به هر حال کم کم باید اماده ترک شهر بشم.
...: ببینم تو مرینت دوپن چنگی؟
یعنی اسمم رو از کجا میدونه؟ نکنه بخواد منو بکشه؟ نکنه تسخیر شده باشه؟ اه این فکرا چیه میکنم.؟ اروم باش مرینت "اروم.
من: بله و شما؟
پیرزنه: اینو به وقتش میفهمی. ولی الان باید همه تون رو کنار هم ببینم.
مرینت: همه مون توی سوئیت هستیم.
پیرزنه: خوبه.
*خلاصه مرینت با پیرزن ناشناس یا مادر اون دوتا شاه میره توی هتل *
کاترین: ملکه ی سابق*تعظیمی میکنه که اگه بیشتر خم میشد با سر میرفت توی زمین.*
پیرزنه یا ملکه ی سابق: لازم نیست تعظیم کنی . و راستی موفق باشید و بدونید پسرم هانس حتی اون قدری که تظاهر میکنند الناز براشون مهم نیست. اونا فقط برای منافع خودشون میخوان از دوستتون استفاده کنن. و راستی این یک پیشگوییه که داره راجب یه جنگ بزرگ خبر میده.
الیا: چی؟ منظورت از اینکه راجب جنگه چیه؟
ایدا: پیشگو ها معمولا میتونند جنگها رو قبل از اینکه وقوع دهند ببینند.
الیا: اهان. حالا متن اون پیشگویی چیه؟
ملکه ی سابق: مرینت تو بخون. و بلند بخون.
مرینت:......ادامه دارد........
به نظرتون اون پیشگویی چیه؟ و چرا ملکه ی سابق اونقدر نگرانه؟
طنز اخر پارت#
مرینت: یکی از بالا
الناز: یکی از زیر
مرینت: یکی از بالا
الناز: یکی از زیر
چند ثانیه بعد......
پارسا: خفه شید ببینم دارم چه غلطی میکنم؟!
الناز: یکی از چپ
مرینت: دوتا از راست.
پارسا: اهههه 😠 برید یه جای دیگه
کاترین: ببند لطفا.
پارسا: چشم.😇
پایان