عشق شکسته s2 p20(گذشته ای شوم:بخش4:نقشه فرار1)

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/11/17 10:51 · خواندن 4 دقیقه

بکلیک

برید ادامه

انچه گذشت

من به هر قیمتی شده همه ی دوستام رو با خودم برمیگردونم.

***&&&***

نه خبر نداره ولی برخلاف دخترای انسان میتونه معنی جنگ و خونریزی و مرگ و فقر رو بفهمه. چون بعضی از اونا رو با گوشت و خونش حس کرده برخلاف شما که چیزی از جنگ نمیدونید.

***&&&***

پس اونو احمق فرض نکنید.

***پایان انچه گذشت***

هانس: بهوش اومد؟

نورمن: اره ولی بد جور عصبی و شوکه هست.

هانس: خوبه.

نورمن: توی شرایط الان امکان نداره قبول کنه.

هانس: بالاخره میکنه. من مطئنم.

*ساشا*

اصلا حرفایی که میشنیدم رو باور نمیکردم. یعنی این همه مدت الناز میترسید که بهم بگه عاشق اون دوتا نیست؟ البته با این بادیگارد هام  خودم هم میترسم. چه برسه به اون طفلک. من طوری باهاش رفتار کردم که انگار ازش متنفرم چون نمیخواستم بقیه بفهمن یه خوناشام عاشق یه دورگه شده.

کاترین

من: ای وای چیکار کردم؟

پشت خطی: کار درستی کردی. تا یک ساعت دیگه خانواده ات رو ازاد میکنیم.

من: باشه. خداحافظ.*قطع کرد* خدایا! چرا این کار رو باهاش کردم؟!*هق هق هق*

معاون(دوست کاترین هم هست): اروم باش. ما همه اشتباه میکنیم. بعدشم تو چاره ای نداشتی.

من: اما من میتونستم بگم اون رو ندیدم.

معاون: خب میتونی کمک کنی و الناز رو نجات بدی شاید اون وقت بخشیدت.

من: اره .حتما میبخشه*زنگ زد*.. الو زهره؟

زهره: بله شما؟

من: کاترین هستم. میخواستم بگم منم میشه کمکتون کنم؟

زهره: اره نیمه شب کارو انجام میدیم.

من: باشه. بای*قطع میکنه* ام؟ میشه.....

معاون: نترس همه ی.............ادامه دارد

 

 

#طنز اخر پارت#

ساشا *جلوی اینه*: الناز من....نه این بده... ببین میدونم ما از هم متنفریم ولی....نه اینم نه.....هی دختر موهات خوشگل شده.......نه.... ای بابا جمله مناسب خودم رو پیدا نمیکنم.

: درسته که تو خیلی خری و دیوونه ای ولی باید اختلافاتمون رو بزاریم کنار .

ساشا: نه این واسه الناز یکم تنده.

الناز: چیزی برای من تنده؟

ساشا: *از جا میپره* الناز؟! چه بلایی سرت اومده.

الناز: میخواستم بخوابم ولی با این سروصدایی که تو کردی نمیتونم بخوابم.

: خانوم کاستیفر؟!

الناز: خودمم.چی شده؟

ساشا: صبر کن ببینم مگه فامیل تو تقی زاده نبود؟

الناز: معلومه که نه سوال داره.

ساشا: اخه.. صبر کن ببینم این یعنی......*صورتش رو با تعجب جلو میاره* نگوکه....تو تمام این مدت یکی از اخرین وارث های خاندان کاستیفر بودی!؟

*و ساشا دغ میکند*

پایان(بله فامیلی واقعی الناز کاستیفر هست اما درال حاضر تنها کساییی که فامیلش رو میدونند ایدا،زهره و برادرش هستند.)