نیامد بکوب

خدایی اشپزیت افتضاحه الناز. میخوای هفته نامه درست کنی؟ دیوونه ای؟

الناز: من هر غذایی دوست دارم درست میکنم. به تو ربطی نداره.

پس منم پلنگ سیاه رو میکشم* یه کسی که شخصیت منفیه ولی قبل یک شخصیت مثبت بوده و الناز هم عاشقش بوده*

*الناز به دختر یوزپلنگی تبدیل میشه و از توی کوله اش(دختر یوزپلنگی همیشه ی خدا یه کوله ی جادویی پشتش داره) یه شمشیر ایرانی بر میداره و الین رو دنبال میکنه*

******************** برید ادامه ********************

پلگ: منم.

تیکی: شب بخیر.

پلگ: شب بخیر.

(خونه الناز)( الناز اومد خونه)

الناز: امیر رضا؟!

امیر رضا: بله؟

الناز: من اومدم.* میره تو اتاقش* خب وسایلم رو جمع کنم همه ی وسایل جمع اند. فقط میرالکس باکسم رو کجا بزارم؟ یه فکری دارم. برم کاغذ کادو رو بیارم.( میرالکس ها رو تو جعبه میزاره و جعبه رو کادو پیچ میکنه) خب تموم شد.(میاد تو پذیرایی) امیر رضا شام هفته نامه باشه یا درست کنم یا از بیرون سفارش بدم؟) هفته نامه یعنی وعده ای که در ان مقداری که از وعده های دیگه یعنی ناهار و شام شب های پیش در ان باقی مانده به صورت متنوع سرو میشود )

امیر رضا: هفته نامه.

الناز: باشه کنار هفته نامه یک تخم مرغ هم بپزم؟

امیررضا : اره

الناز: نیمرو یا همزده؟

امیر رضا: همزده.

الناز *شام رو گرم میکنه و یکی رو واسه خودش نیمرو میکنه و اون یکی رو همزده میکنه*: شام حاضره.

*در حالی که شام رو میخورن*

الناز: امیر رضا چمدونت رو بستی؟

امیر رضا : اره. شام خوشمزه ایه

الناز: اره خیلی خوبه (شام تموم شده و الناز و امیر رضا خونه رو مرتب میکنند و الناز ظرف میشوره)

امیر رضا: من میرم مسواک کنم.

الناز: *ظرفا تموم شد و داره نیمرو ی خودش رو میخوره* به به خیلی خوشمزه هست.( ظرف نیمرو رو هم میشوره) خب امیر رضا اومد منم مسواک بزنم تا واسه فردا که میرم به یک سفر که معلوم نیست ازش زنده برمیگردم یا نه حاضر باشم.

*صبح*

بد ضد حالی خوردید. دلم به حالتون میسوزه*سادیسم+مازخیسم+میرالکس+جرمی+توماس=زدحال های الین)

# روح نباشید_ نظر دهید_ وگرنه پارت بی پارت