مهمونی دوستانه پارت 6

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/08/22 10:19 · خواندن 5 دقیقه

امشب رو شاد باش

چون فقط همین یک شبه

پس... جوری برقص که دنیا ببینه

ببینند چقدر تو خاصی

************

این جشن یه جشن عادی نیست

خب ما هم عادی نیستیم!

اصلا بیخیال عادی بودن

از مهمونی لذت ببر

***********

نقاب و ماسک و لقب

 اصلا مهم نیست

برای ما دیوونه ها اصلا مسئله اسم نیست

پس تا جایی که میتونی خوش باش

چون فقط همین امشب رو داریم

 

یکم معلما رو مسخره کنیم😈 راستی من پست گذاشتم چون خودم خواستم. و از ندادن نظر واسه الان ناراحت نیستم ولی اگر بعد از دیدن هردو پارت برای هردوشون نظر ندید دمار از روزگارتون در میارم.😐🔪 یه ذره پارتش طولانیه.

(مرینت)

لونا: خب بریم. چون تا جایی که من میدونم امروز ادرین میخواد کتاب ریاضی رو بخونه.

مرینت: بریم.

وای ادرین قراره واسمون کتاب بخونه. عجب مسخره بازی ای بشه امروز.

*در کلاس*

*راوی*

بله مرینت و بقیه وارد کلاس شدن.

معلم: من امروز با معلمای دیگه یکسری جلسه دارم. اقای اگراست شما کتاب ریاضی بخونید.

ادرین: چشم خانوم مندلیف. این بچه ها رو بسپرید دست من.

معلم: ای خدا. از دست بچه های این دوره زمونه.

خب معلم هم نیز رفت.

ادرین: خب بچه ها تدریس امروز سه مرحله داره: مرحله ی یک: کتاب ریاضی را باز کنید.(بچه ها هم باز میکنند) مرحله ی دو: کتاب هاتون رو از پنجره پرت کنید بیرون!(بچه ها هم همین کار را میکنند و کلی صدای شکستن میاد) مرحله ی سه: شما هم هر جا که گفتم باهام همخوانی کنید.

[چهارده دقیقه بعد]

آدرین: حالا بچه های ستون اول از سمت در باهام بخونند.

( بچه های ستون اول از سمت در هم باهاش  میخونند)

یه دل داریم ریاضی

یه دل داریم جبر

یه معلم داریم به اسم.....

خانوم مندلیف.

یک معلم داریم که اسمش ما رو یاد لیف حموم میندازه

یک دل داریم ادبیات

یک دل دارم علوم

یه دل داریم ریاضی.

دیگه چی داریم.

یک کلاس پر از بچه!

بچه های غیر عادی

بچه های شیطون.

ادرین: حالا بچه های ستون وسط باهام بخونند.

(بچه های ستون وسط)

کتاب و درس و مشق

همه رو بریز دور

اما صبر کن

اول اونو بخون

مردم میگن اگر سدیم و کلر رو ترکیب کنی...

نمک بدست میاری!

میگن 2a با 2*a برابره

میگن که اگر برای جبر علامت ضرب بزاری با x اشتباه گرفته میشه

یه دل داریم ریاضی

یه دل داریم ادبیات

یه دل داریم که توش پر درسه

ادرین: حالا بچه های ستون اخر باهام همخونی کنند.

یه معلم داریم به اسم مندلیف

اسمش ما رو یاد لیف حموم میندازه.

میگن صفر به المانی میشه null

یه دل....

مندلیف: ببینم اقای اگراست منظور من از خوندن این بود؟!

*در دفتر مدیر*

مدیر: افرین! اقای اگراست شما شگرد تازه ای رو برای اموزش دروس به دانش اموزان ابداع کردید. باید پاداش بگیرید. همه ی کلاس باید بخاطر هماهنگیشون پاداش بیرن(ههمه ی کلاس مرینت توی دفتر مدیرن)

مندلیف: چی؟ پاداش؟ وایستید ببینم این بچه ها باید بخاطر نقص قانون مجازات شن نه اینک پاداش بگیرند.

مدیر: در حالت عادی حق با شماست خانوم مندلیف. ولی بگید ببینم ایا شما به تن شعر اقای اگراست توجه کردید؟

مندیف: چرا باید به همچین شعر افتضاحی توجه کنم؟!

معلمه ضایع شد.

مدیر: اگر به این فایل تصویری دقت کنید میبینید که در متن شعر یکسری از دروس به صورت پنهان وجود داره.

مردم میگن اگر سدیم و کلر رو ترکیب کنی...

نمک بدست میاری!

میگن 2a با 2*a برابره

مدیر: حالا بگید ببین ایا به نظر شما عادلانه تر نیست اگر بجای تنبیه انها بهشون پاداش بدید؟

مندلیف: این دفعه رو قسر در رفتید.

مدیر: ولی...................این یک ولی بزرگ است...................

ادامه دارد................

این بچه ها به این سادگی ها هم که فکر میکنید توی مخمصه نمی افتند.

(مندلیف: بیست سال تدریس دادم که اخرش معلوم باشه که یک بچه ی 17 ساله بهتر از من میتونه تدریس کنه؟/ مرینت: همینه که هست میخوای عادت کن میخوای عادت نکن.)