رویای واقعی مآه پارت 13 🌚✨️

KR KR KR · 1404/1/6 01:03 · خواندن 2 دقیقه

های

حرفی ندارم ،

 با اینکه پارت قبل رو به شرط نرسانده بودید 😭😭

برو ادامه ، شرط پارت بعد ۱۰ لایک و کامنت 🍃💖

 

 

 

 

  • نیم ساعت بعد :

     

☆ نشسته بودم رو زمین و ، ته کانگ جلوم نشسته بود . بغل دستم مهرسا نشسته بود و کارن هم روبه‌روی مهرسا بود . انگار مجلس سکوت گرفته بودیم . هیشکی هیچی نمیگفت ؛ که یه دفعه کارن یه جیغ کشید و همه مون رو از سکوت بیدار کرد ‌.

 

کارن : آخيش راحت شدما . 

 

♡ الان چرا جیغ کشیدی ؟

 

کارن : خوب ،، هیچکس هیچی نمیگفت !

 

☆ باشه ، مهرسا ....

 

☆ صدای باز شدن در اومد !

 

♡ دیدم یکی اومد تو .

 

کارن : ولیعهد بود .

 

☆ چیشده ؟ چرا اینقدر عجله داری .

 

ولیعهد : یکی اومده تو قصر ، ببینم تو اینکارو کردی نه ؟

 

☆ یکی اومده ؟ کی اومده ؟

 

ولیعهد : نمیدونم فقط کل قصر بهم ریخته ‌.

 

♡ از جام پاشدم و گفتم کاترین تو به مسئله ته کانگ برس ، اینو من و کارن حلش می کنیم ..

 

کارن : بریم ؟

 

♡ بریم .

 

ته کانگ : چی از من میخوای ؟

 

☆ ببینم تو هم این صدا رو میشنوی ؟

 

ته کانگ : صدا ؟ کدوم صدا ؟

 

☆ صدای زنگ !

 

ته کانگ : نه

 

☆ قلبم درد میکنه .

 

ته کانگ : حالت خوبه ؟ الان میرم یکی رو میارم . 

 

ته کانگ : از اتاق بیرون اومدم و ولیعهد رو دیدم . بهش گفتم : ولیعهد لطفا بیا داخل ، این دختره یک چیزیش شده .

 

ولیعهد : باشه ! به سمت اتاق رفتیم وقتی وارد شدیم دیدم هان وو بیهوش شده !

 

ولیعهد : نمیدونم اسمت چیه ، یا کی هستی ولی کمک کن هان وو رو این جا بخوابونیمش تا حالش بد تر نشه !

 

ته کانگ : من ته کانگم ! باید بریم اون یکی دختره و پسر کوچولوعه رو پیدا کنیم تا بفهمیم این چش شده .

 

ولیعهد  : اسمش هان وو هست . بیا بشینیم به خدمتکارام میگم بیارنشون اینجا .

 

 

 

 

 

 

 

به خاطر اینکه کلا ۴ تا پارت قبل لایک گرفته بود خیلی کم نوشتم 💔

لطفا

لطفا

به شرط برسونید چون پارت بعد خیلی زیاده 😭✨️