عاشقی P4❤️

گیسو گیسو گیسو · 1403/12/03 09:02 · خواندن 5 دقیقه

 سلام من اومد مرسی بابت دفعه پیش

رسیدم خونه کلید انداختم و وارد شدم .کفشامو در آووردم مامانم روی زمین نشسته بود و تلویزیون میدید تا مامانمو دیدم 
ع.اع مامان توکه دوباره روی زمین نشستی آخه اون کمر چه گناهی کرده زود باش برو روی مبل بشین 
م.باشه بابا سلامت کو ؟
ع.سلام مامان
م.ساندویچ

 

 

یک ماه بعد
از زبون عارفه 
چند ماه میگذره از اون ماجرا اون هرروز یابهم زنگ میزد یا از جاهای مختلف بهم پیام میداد و منم کم کم داشتم عاشقش میشدم تا اینکه:
با یلدا توی خیابون داشتیم قدم می‌زدیم و می‌گفتیم و می‌خندیدیم 
ی.راستی عارفه کی می‌خوای لباس عیدتون بگیری ؟
ع. امم نمیدونم 
ی. خسته نباشی دوهفتهی دیگه عیده 
ع.اع چقدر زود گذشت  
ی.نظرت چیه لباسامون رو ست کنیم ؟
ع. ام خب باید ببینم سلیقه داری یانه 
ی.اولا چه ربطی ماکه میخوایم باهم بگیریم داره دوماً سلیقه من زبان زد فامیله 
ع.اوه اوه کمر یلدا شکست 
ی. مرگ 
که یهو چشمش خورد به یه مانتوی کرمی 
ی. وای عارفه نگا 
بعد بدو بدو رفت سمتش ولی واقعا سلیقه خوبی داشت  منم  رفتم دنبالش که یهو با عماد روبه رو شدم داشت میومد سمتم و بعد جلوم وایستادن و سرشو آورد جلو و توی گوشم گفت 
عم.بیا دنبالم
بعد سرشو آوورد بالا و لبخندی زد و از کنارم رد شد منم روم از اونور کردم و دیدم داره مستقیم به راهش ادامه میده که یهو روشو از اینور کرد و دستشو تکون داد .
منم زود رفتم تو مغازه و به یلدا نگاهی انداختم نمی‌دونستم باید بهش اعتماد کنم یا نه چند دقیقه گذشت و دلمو زدم به دریا و به یلدا گفتم 
ع. من میرم بیرون توهمینجا بمون یه کاری برام پیش اومده 
ی.اما
حرفش تموم نشده بود که از مغازه زدم بیرون و داشتم مستقیم میرفتم و دنبال عماد می‌گشتم  که یهو جلوم ظاهر شد که  و 
عم. دیر کردی 
عا.چیکارم داری 
لبخند کجی زد و وارد کوچی روبه رویی شد منم رفتم دنبالش و یه گل رز بهم داد 
عم.عارفه من عاشقتم اگر نبودم یک ماه پات وای نمیستادم 
سرمو انداختم پایین 
عم.باش چیزی نگو ولی گلو بگیر دستم شکست 
اما هنوز دوبه شک بودم 
عم.نمیگیری 
بهش یه نگاهی انداختم و گلو از دستش گرفتم و بوش کردم 
عم.خب؟
ها.خب راستش 
که یهو صدای یلدا و شنیدم 
ی.عارفه 
بهش هاج واج نگاه کردم

از زبون یلدا 
رفتم توی مغازه و لباس و برام آووردم 
ی.ببخشید قیمت این چنده؟
مغازه دار.950تومان
که یهو عارفه اومد تو و بعد از چند دقیقه گفت 
عا. من میرم بیرون توهمینجا بمون یه کاری برام پیش اومده 
ی. اما 
هنوز حرفم تموم نشده بود که رفت منم عصبانی شدم تشکر کردم و اومد بیرون که دیدم چند متر جلوتر عارفه روبه روی یه پسری وایستاده اما چهره ی پسره رو تار می‌دیدم و نشناختم بهشون نگاه میکردم که رفتن توی یه کوچه منم رفتم دنبالشون و کنار دیوار قایم شدم و بهشون نگاه کردم که عارفه گل رز رو از پسره گرفت
یهو چشمم به پسره اون اون عماد بود اینقدر عصبانی بودم از دستش که خودمو نشون دادم و جوری رفتار کردم که انگار آرومم 
ی.عارفه؟
هر دوشون روشونو بهم کردم و منم از عصبانیت داشتم میموردم

 

از زبون عارفه :
داشتم تازه باحاش گرم می‌گرفتم که صدای یلدا و شنیدم 
ی.عارفه؟
وقتی بهش نگاه کردم انگار یه سطل پر از آب روی سرم ریختن
عا. ی ی یلدا
عم.سلام 
ی.سلام آقا عماد 
چی اون دوتا همدیگرو میشناسند روم کردم به عماد
عا.شما همدیگرو میشناسید؟
یلدا دست به سینه شد و لبخند کجی زد
ی.بفرما آقا عماد جوابشو بده 
عم.اع خب من و یلدا 
ی .تو و یلدا چی ها 
بعد اومد جلو و دستم گرفت و کشید و برد .
۵دقیقه گذشته بود و اون همون‌جوری دستمو گرفته بود و راه می‌رفت منم که حالم گرفته شده بود محکم دستمو کشیدم و 
ع.چته چرا اینجوری میکنی
که یهو یه سیلی محکم از طرف یلدا خوردم 
ی. احمق اون یه لاشیه 
دستمو روی صورتم گرفته بودم و اشک توی چشمام جمع شده بود 
ی.اون قبل از تو با دخترای زیادی بوده من بخاطر اون بخاطر دروغاش با بیتا کات کردم
ع.چی؟
ی.اون با من با بیتا و با چند تا دختر بد بخت دیگه هم بود اون یه هوله به تمام معنا س
ع.ببین دیگه داری توهین میکنی
ی.ت تو ،تو برای اون پسری داری باهام اینجوری حرف میزنی 
ع. نه گوش کن من تا برام چیزی ثابت نشه کاری نمیکنم نه با اون برای تو کات میکنم نه باتو برای اون 
ی.واقعا برات متاسفم 
و بعد کیفشو روی شونش انداخت و رفت منم کم نیاوردم و بلند داد زدم
ع.دوستش دارم
و سمت خونه حرکت کردم و توی راه فکر میکردم که عماد یا یلدا 
💙
از زبون نویسنده گلتون:
عارفه به خونه میرسه و در خون و وا می‌کنه و با بی اعتنایی به مامانش به اتاقش می‌ره و روی تختش دراز می‌کشه و به حرفهای یلدا فکر می‌کنه تا خوابش می‌ره


از زبون عارفه.

اینقدر به حرفهای یلدا فکر کرده بودم که داشتم دیوونه میشدم چشمامو بستم که خوابم برد خواب دیدم  امروز روز عروسیم بود و من کنار ......

 


آنچه خواهید خواند :

عا. یلدا رو از کجا می‌شناسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عم.خواهر ناتنی مه 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده.امروز روز عروسی عارفه بود 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عم.خوبی عشقم

 

 

 

 

 

 

 


تمام حمایت فراموش نشه ❤️💌