در های بسته F2 P5

𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 · 1403/09/23 14:38 · خواندن 1 دقیقه

سلام بروبچ چه خبر؟ اومدم با پارت جدید و شما هم بی معطلی بزنید ادامه...... 

FINISH PART 5☠️💀☠️ 

.......... جک......... 

☆اه، این دیگه چی بود؟ حالم بهم خورد.... عق🤢

انا: بنظرتون چرا وقتی جای سر اون یه کله خوک گذاشت بهش سجده کرد؟ 

مایک:توی اینترنت درباره این خونده بودم، قبیله ای که انسان هارو کشته، بعد هم سر خوک رو با سرشون جایگزین میکردند و اونارو میپرستیدن. بعد از اون اونو یه گوشه میزارن و میرن سراغ بعدی و همینکارو باهاش میکنن. 

+ولی بنظرم اون یه ادم عادی نبود. داخل فیلم که اینو میگه. ولی بعد با اون جنازه ها چیکار میکنن؟ 

☆یعنی فکر کردن بهش حالمو بهم میزنه. 

_چرا بابا؟ مگه چیه؟ 

☆مایکل، اونا بعد از اون نصفشون رو میخورن و بقیه اعضای بدنش رو قایم میکنن.

_WTF! حاجی اینا یچی میکشن. اخه چرا....... 

یهو یه صدایی از طبقه پایین اومد. 

ناشناس: کمک..... کم..... کمک.... کم. کمک. خواهش میکنم........ ابنجا یه چیزه سفید هست..........  . 

صداش قطع شد: 

_یعنی چی شد؟ معنی سفید اینجا چیه؟ از لحاظ پوست گفت؟ 

+نه احمق. حتما میگه لباسش سفیده. 

☆بچه ها کسی چیزی همراهش داره؟ 

+من یه چاقو دارم البته قیچی هم هست. و قیچی رو از دست مایک گرفت. 

_هی. اون برا من بود! بابا من یه تفنگ دارم. ولی چهار تا گلوله داره. 

☆خوبه من هم چاقو داره هم تفنگ. تفنگ 10 تا تیر توشه. و 30 تا تیر هم پیدا کردم. بیا 10 تاش برا تو

_کال اف دیوتی من دارم میام. 

+بهتره بگی سایلنت هیل........ 

FINISH PART 5💀☠️💀

پایان پارت 5

اینم از داستان بچه ها لطفا حمایت کنید ازمون مرسی و بای✋🏻