وبلاگ لیدی باگ

سلام با پارت۲ رمان‌اومدم❤

که یکی به صدای بلندی گفت آدرین اگراست اومد همه حمله ور شدن سمت در جمعیت زیادی جلوی در بود و چهره ی اون پسر معلوم نبود فقط محافظش‌ معلوم بود با موهای طلاییش 
اشکالی نداره باهاش همکلاسم بلاخره میبینمش که یهو لوکا داد زد مرینت بیا بالا از اینجا کامل و واضح معلومه بدو بدو از پله های مدرسه رفتم بالا و خیره شده به پسری با موهای طلایی .

موهاش طلایی بود صورتش صاف و سفید چشماش همانند زمرد سبز  و‌ اسمشم آدرین بود آدرین اگراست 
که با صدا زدنای لوکا به خودم اومدم

اون کیه مرینت ؟
آلیا گفته اسمش ادرین اگراست یه مدل معروف

جمعیت کمتر شدن و آدرین حرکت کردن سمت کلاس ما 
من توی کلاس تنها میشستم پس اولین نفر رفتم نشستم که آدرین با سیلی از دختر و پسر وارد شد بعد از‌کلی امضاء و عکس تازه فهمیده بود جایی خالی نیست

وای مرینت تو چه بدبختی آخه

نگاه مرموزی بهم کرد و اومد نشست کنارم یکم‌ با فاصله ازش نشستم که خندید خندش و کامل به وضوح حس کردم

گفتم به چی میخندی جناب
گفت آدرینم ، آدرین اگراست

مرینت: حالا هرچی به چی میخندی

ازم‌ میترسی که با فاصله ازم نشستی 
گفتم هه منو ترس از چی تو باید بترسم

که دبیر اومد دیگه حرفی نزدیم
که یه نامه بهم داد و ‌...

خب پارت قبلی شرط نداشت شرایط پارت بعد ۲۰ تا لایک و کامنت و تممممااااامممم❤️