واقعی تࢪین عشق: آنچه گذشت
یادآوری:
۱ـ گابریل آگرست، مالک و رئیس شرکت تکنولوژی آگرست، تصمیم به طراحی یک هوش مصنوعی بر پایه ویژگی های شخصیتی همسرش که به تازگی فوت کرده میگیره.
۲ـ برنامه ای که برای هوش مصنوعی نوشته میشه، دچار اشکالات الگوریتمی میشه و پروژه تقریباً شکست میخوره.
۳ـ شرکت آگرست این برنامه شکست خورده رو برا آزمایش و طراحی الگوریتم جدید روی یک بدن رباتی ذخیره میکنه و یک اسم بهش میده: مرینت.
۴ـ مرینت به مرور شروع به تکامل میکنه و هر روز آگاه و آگاه تر میشه. ولی یک روز با دیدن آدرین آگرست، پسر گابریل، تکاملش به مرحله نهایی میرسه و کاملاً خودآگاه میشه. اون احساس میکنه که به آدرین علاقه مند شده؛ بنابراین تصمیم میگیره خودش رو از آزمایشگاه خلاص کنه و موفق هم میشه.
۵ـ اون پیش آدرین میره و مدتی رو مخفیانه پیش آدرین زندگی میکنه. در همین حال گابریل و مأموران شرکتش در به در دنبال مرینت میگردن تا اون رو به آزمایشگاه برگردونن. مرینت در جریان تکامل خودش، برای خودش یک روکش کاملاً انسانی درست میکنه و شبیه به یک دختر عادی میشه.
۶ـ آدرین به مرینت کمک میکنه تا برای خودش یک هویت درست کنه. خانم چنگ و آقای دوپن، که دو شیرینی فروش خوش قلب ولی بدون فرزند هستن، سرپرستی مرینت رو به عهده میگیرن. حالا مرینت یک هویت داره: مرینت دوپن چنگ. اون توی دبیرستان فرانسوا دوپن، که دبیرستان آدرینه، ثبت نام و شروع به تحصیل میکنه.
۷ـ در همین حین مأموران امنیتی شرکت آگرست موفق به پیدا کردن مرینت میشن. اما، دستگیر کردن یک هوش مصنوعی پیشرفته اصلاً کار ساده ای نیست. پس چه کار باید کرد؟ گابریل یک الگوریتم هوش مصنوعی جدید بر پایه الگوریتم مرینت طراحی میکنه، با این تفاوت که کاملاً تحت کنترل گابریله و به شدت بی رحمی: لایلا.
۸ـ لایلا هم توی دبیرستان فرانسوا دوپن ثبت نام میکنه تا بتونه به مرینت نزدیک باشه. اون ها الان به شدت با هم چالش دارن. مرینت و آدرین میخوان از شر لایلا خلاص بشن. ولی راه حل های زیادی ندارن. شاید بخوان نابودش کنن...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها ببخشید یه مدت نبودم. خیلی کار سرم ریخته بود. فعلاً.