❤دلبر زیبای من❤

💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 · 1403/08/24 23:40 · خواندن 1 دقیقه

سلام‌ بفرمایید ادامه🌸

چون‌ پارت قبل چرت بود یه بار دیگه نوشتم💜

با صحنه ای که دیدیم‌‌ سکته کردم
لوکا و ماریا داشتن عکس میگرفتن و میزاشتن توی فضای مجازی وایییی خدا بد بخت شدم
حالا جواب طرفدارا مامان و بابا رو چی بدم که جای خنده اخم‌ جای صورتمو پر کرد و گفتم برای چی عکس منو مرینت گذاشتی توی فضای مجازی حالا عکس معمولی اشکال نداره عکس با بوسه 
لوکا گفت خیلی دیر شده دیگه داداش تا حالا ۲۰ تا لایک و خورده
عصبی شده بودم باید میرفتم‌ و گرنه چیزی از لوکا باقی نمی موند
نگاهی‌ به مرینت کردم یعنی‌ میشه باباش می زاره امشب ببرمش خونه ی خودم توی بغل‌خودم از پله ها رفتم پایین که هر سه تاشون دنبالم مامان و بابای مرینت برای استقبال و خداحافظی اومدن رو کردم به بابای‌ مرینت و گفتم‌ میشه یه لحظه بیایید اومد و گفتم‌میشه مرینت و ببرم با خودم

باباش کمی مکث کرد بعد گفت ...

شرایط پارت بعد۱۵ تا لایک و کامنت
چون پارته کمه شرط و  کم دادم

لطفا به شرط برسونین که داستان زود پیش بره به پارت های باحال و جذابش برسیم