داستانی تلخ از واقعیت🖤
برو ادامه مطلب نمیدونم خواستی هم نرو اگه حالت خوبه
(این اکانت حذف شده و هیچ جوابی دیگر دریافت نمیکنید)
میخوام داستانی رو تعریف کنم که شروعش پایانش معلوم بود میدونی خیلی سخته کسی که دوست داری از دست بدی مگه نه من امروز ساعت ۹ و ۵۲ دقیقه و ۳۴ ثانیه صمیمی ترین بهترین و اولین دوستمو از دست دادم از صبح تو بیمارستان بودم میدونی امید داشتم زنده بمونه ولی اونو ازم گرفتن من نمیدونم شما کی هستین ولی همه تونو دوست داشت همه تونو برا همه تون هزار بود بمیره با اینکه با بعضیاتون حرف نزد با بعضیاتون آشنا نشد ولی من دیدم همچی دیدم اینه که سخته شاید فک کنین سایا کسی از دست داده که براش خیلی مهم بوده ولی نه اینبار اون کسی از دست نداد اون کسی که از دست داد خودش بود میدونی اون میدونست قراره بمیره بخاطر همین یه دفتر داشت واسه تون یه چیزایی نوشت و به من گفت براتون پستش کنم شاید براتون مهم نباشه ولی اون براش پست کردن این نامه خیلی مهم بود.
خب قطعا وقتی اینو دارین میخونین سایا که میشناسین یا شایدم نمیشناسین مرده نمیدونم چرا اینو دارم مینویسم ولی حسن بهم گفت بنویسم خیلی بهتره من همه تونو واقعا دوست دارم سعی کردم همه پستهای جدید لایک کنم که خوشحال بشین آخه خیلی انرژی داره پستات لایک بشه اولین بارم نبود اومدم بلاگیکس ولی قطعا آخرین بار بود که اومدم بلاگیکس ولی خیلی خوب بود اول میخوام موضوعی بگم که همیشه رو مخم بود هست دادن به مهرسا واقعا به نظرتون مهرسا چند سال داره که اینطور باهاش رفتار میکنید اصن تلاشهای مهرسا رو دیدین سختیهاش من خودمم ندیدم ولی میدونم همه مون نویسنده ایم ولی بعضیا قدر نمیدونن مهرسا واقعا سخت تلاش میکنه خب ملیکا یبار تو گفتمان باهاش حرف زدم از نظرم دختر خوبی بود نشد زیاد حرف بزنیم متاسفانه من بقیه شناخت خاصی ندارم ولی تو گفتمان نویسندگان خیلی گرم و باحال بودید و همیشه با لذت پیام میدادم و مهسا لطفا حداقل اگر میخوای موقت کنی بزار چند روز بگذره و میخوام بگم اولین پستا مهسا متاسفانه نمیدونم خودش حذف کرده یا حذف شدن اولیا پولی بودن و منحرفی خواستم اینو بگم مهسا میخوام بهت بگم هیچکدوم از نویسنده ها نمیدونن کی و خیلی سختگیری ولی خودت هم نویسنده وب خودتی من خیلی دوست داشتم بدونم چه جور شخصیتی داشتی که همه تو رو سختگیر میدیدن واقعا هستی یا نه ولی بعضی اوقات که موقت میکنی واقعا درد داره همه زحمت میکشن و بعد تو موقت میکنی خودت اگر موقت کنن پستات برات سخت نیس خب آیلین کسی که الان داره اینو پست میکنه مطمعنم با گریه اینو تایپ کردی ولی خب میخوام لطف کنی بیشتر تایپ کنی یه معرفی کوتاه از خودم من اسمم سایا بیشترا پرسیدن و قبلا تو بلاگیکس بودم پلاتنیوم هم بودم و آیلین هم کسی که تایپ میکنه هم بوده ولی اون یاقوت بود من مسدود شدم خسته شده بودم ایشون خودش خارج حساب زد همه وبلاگا همچی هم حذف کرد حالا چیزهای دیگه ۳ سال پیش بودم پس دنبال نام و اینا نگردینااا خب من همه میگن خوشگلم ولی نظر خودم نیس موهام زرده ولی رنگشون کردم چشمام هم آبی کمرنگ هستن و لیام کوچولو و بینیم هم کوچولا هست نظر من نیستا دوستام الان کجاش زیبایی بود درک نمیکنم خب نمیدونم دیگه چی بگم ولی اگه بخوان ازم رمان بنویسن قشنگ میشه ولی اینکارو نکنید همه تونو دوست دارم کارتون نیستم ولی هستم ❤️ ✨ بای تا اون دنیاااا میبینمتون حضوری و فراموشم کنید گریه هم نکنید که نمیکنید نمیخواممم بکنیدااا بای
کل حرفهاش همین بود شاید کم باشه ولی ۳ روز فک کرد چی بنویسه میدونید خیلی برام سخته ولی سایا اولین دوستم نبود از دستش دادم ولی دردش خیلی زیاد بود هیچوقت فک نمیکردم اینقدر درد داشته باشه یه نصیحت قدر کسی که ازش بدتون هم میاد بدونید یه روز برا لحظات بحثتون دلتون تنگ میشه اینو سایا به من یاد داد نه اینکه ازش بدم بیاد اول هم گفتم این جریانشو ول کن خب این حساب چند روز دیگه نابود میکنم خب خداحافظ