🔪🩸 p2 🔪🩸What is love🔥

♡☆HELIYA☆♡ ♡☆HELIYA☆♡ ♡☆HELIYA☆♡ · 1403/06/31 10:45 · خواندن 2 دقیقه

ادامه

راستی اسم رمزی کاترین به همون کاترین تغییر کرده

کاترین

بیدار شدم شیش بود مگه چقدر خوابیدم بیخیال. خواستم برم که یه برگه رو میز دیدم

: اگر میشه شام امشب با شما باشه بانو و مش*روب  فراموش نشود مرسی بانوی من

چی مرتی*که چش سفید می خواد براش شام درست کنم عمرا!! ولی دلم می گه اره بیخیال مجبورم بخاطر ماموریت

ساعت          10:00

الکس

 بهم گفته بودن یه مرد قراره منو بکشه ولی باید حواسم رو جمع کنم. رفتم سمت خونه بوی پاستا همه جا بود داشتم دیونه می شدم 

: سلام عزیزم

ک: سلام.         (سرد) 

بیا غذا 

: باشه بانو زیبا

بعد از غذا 

من حالم کاملا خوب بود ولی کاترین بیش از خورده بود

: عزیزم شغلت چیه

ک: قاتل جون تو ام فهمیدی اومدم جونتو بگیرم        (مست)     

: اها

پس قاتلم زنمه خوبه.       ( پوزخند) 

: فکر کنم بیش از خوردی  بهتره بخوابیم

ک: باشه عزیزم       (مست) 

: شب بخیر 

: شب ب.........  (رو تختش بیهوش شد) 

کاترین.            ساعت.                  8:00

هیچی از شب یادم نبود که یادم افتاد لباسم دوربین داره و دیدم دوربینم خاموشه ای بابا تو چنگم بود

بلند شدم به بل(خدمتکار) سلام دادم و صبحونه خوردم و رفتم به شرکت مخفی

: هی چرا دوربینو خاموش کردی ها

و: دوست نداشتم مزاحم لحظاتتون بشم

: زهرمار لحظات چرا نمیشه یارو رو بکشم و برم

و: چون من می گم پاری از زیر کار در میری(پاری اسم بچگی کاترینه و کاترین از بچگی پیش وایز بوده

:  ننخیر...  یعنی اره... یعنی نه...  وای! ولش کن فردا می بینمت

رفتم به سمت خونه که جلو دهنم دستمال بود و خاموشی

اینم از پارت دو😘

شرط: ۲۰لایک و کام

بای❤