Golden pearl✨ p4 b2👑
لایلا و مکس مجبور شدن به ازدواج
عشق به خاطر فتح قلمرو محافظت از خانواده
از زبان مرینت
کارم شده بود هرشب برم جنگل و با آدرین تمرین و مبارزه کنیم من تو شمشیر زنی خوب بودم اونم تو تیر اندازی بقیه هم عادت کرده بودند و اصلا نمیدونستند من کجا میریم ولی خوبه که کارم نداشتند
دو هفته اس که ما اینجاییم امروز یه نامه از طرف پدر دریافت کردیم
تو نامه گفته بود: سلام بر دخترای من معذرت میخوام که مجبور شدید اونجا بمونید الان دو هفته اس که اونجایید یک هفته دیگه هم بمونید که بعدش ببینم چیکار میتونم بکنم. امروز یه نامه دیگه از طرف مکس داشتم که گفته بود باید با یکیتون ازدواج کنه و خب امیخواست با مرینت ازدواج کنه چون تو اون جشن دید که مرینت چقدر ساکته فکر کرد میتونه از طریق مرینت به پادشاهی برسه تو نامه گفته بود اگر اینکار انجام نشه یه جنگ در انتظار خواهیم داشت
من با شنیدن این یه فکری به سرم زده بود ولی ریسکش خیلی بالا بود پس تصمیم گرفتم تا یه هفته دیگه راجب این با بقیه صحبت کنم
از زبان آدرین
داشتم با پرنسس تمرین میکردم که دیدم فکرش مشغوله
آدرین: پرنسس...
مرینت: چند بار بگم پرنسس صدام نزن مثل اینکه تو حرف تو گوشت نمیره
آدرین: معذرت میخوام پر.... خانم مرینت
مرینت: خانم مرینت هم صدام نزن
آدرین: پس چی صدات بزنم آخه
مرینت: مرینت
آدرین: باشه مری.... نت، حالا بگو ببینم به چی فکر میکردی؟؟
مرینت: به تو مربوطه؟ پرو شدیا
آدرین: اصلا به من چه بگو که نگران این خانمیم
مرینت: خب داشتم به این فکر میکردم نقشمو عملی کنم یا نه
آدرین: کدوم نقشه؟ مربوط به اون شاهزاده ****** هس؟***(سانسور )
مرینت: اره مربوط به اونه
آدرین: خب بگو نقشت چیه نگران نباش به کسی نمیگم
مرینت: چرا بهت اعتماد کنم؟
آدرین: چون تموم این مدت به کسی نگفتم تو و خواهرات پرنسس هستید
مرینت: باشه میگم ولی به کسی نمیگی حتی خواهرام و لوکا و آلیا، فهمیدی؟؟
آدرین: باشه نمیگم تو نقشت رو بگو
مرینت:.............
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۹۰۰ کارکتر
خب این پارتم تموم شد و اینکه محتوا اسپویل بود
و اینکه چرا حمایت نمی کنید؟ نه لایکی نه کامنتی اگه خوشتون نمیاد ادامه نمیدم 💔🥲
شرط نداریم بای 👋🏻🖤