Golden pearl✨p3👑

𝓐.𝓡 𝓐.𝓡 𝓐.𝓡 · 1403/06/24 12:58 · خواندن 4 دقیقه

سلام برید ادامه آخر پارت هم یه چیز مهمی گفتم 🫠

از زبان آدرین 

داخل خونه شدم با صحنه ای که دیدم تعجب کردم اون همون دختر بود به روی خودم نیاوردم 

آدرین. پس داشتین صبحونه میخوردید ببخشید مزاحم شدم، عه این همون مهمونایی ان که گفتی میان 

آلیا. اره ادمای خوبین

آدرین. پس داداش کو؟ 

آلیا. اون رفت سرکار 

آدرین. اها خوبه، بببینم این مهموناتون قرارنیس خودشونو معرفی کنن 

فلورا. اوه حتما، من فلورا هستم و اینا خواهرای کوچکترم هستن ایزابلا، دیانا و مرینت

آدرین. خوشوقتم، منم آدرین هستم

ایزابلا. ببینم علایق شما چیه؟ 

آدرین. من؟؟ خب.... من عاشق تیر اندازی و شمشیر بازی ام ولی بیشتر تیر اندازی 

فلورا. عه چه جالب من بیشتربه گیاهان علاقه دارم 🌱

دیانا. من از حیوونا خوشم میاد اونا موجوداتی زیبا هستند که درک کردن اونا مشکله 

ایزابلا. پرواز رویا و آرزوی من دوس دارم یه روز چیزی ساخته بشه که مردم رو به آسمون ببره و مردم هم مثل ی پرنده باشن 

آلیا. مرینت علاقه ی تو به چیه 

مرینت. شمشیر 

آلیا. هانننن منظورت رو درست نفهمیدم! 

مرینت. همون نفهمی بهتره 

آدرین. خب دیگه آلیا دیرت میشه ها باید بری سرکار

آلیا. خود تو هم باید بری کار کنی 

از خونه بیرون اومدم و رفتم سر کار 

از زبان مرینت 

پس اون عاشق تیر اندازیه. داشتم با خودم فکر میکردم که یهو یه فکری به سرم زد 

مرینت. من میرم بیرون

دیانا. کجا؟ 

مرینت. دنبال کار خب قرار نیس که اونا خورد و خوراکمون رو بدن و ماهم کاری نکنیم، شما هرکاری خواستید انجام بدید 

از خونه زدم بیرون به دنبال کار البته کار رو بهونه کردم تا برم تمرین انشاالله دفعه بعد کار پیدا میکنم 

البته اگه لباس پسرونه ام رو میپوشیدم قطعا شک میکردن پس از زیر پوشیدم تا کسی نبینه شمشی رو هم زیر دامنم قایم کردم و در جنگل شروع کردم به تمرین بعد از چند ساعت برگشتم 

ایزابلا. کار پیدا کردی؟؟ 

مرینت. نه، فردا پیدا میکنم 

فلورا. ماهم تصمیم گرفتیم کار پیدا کنیم 

آلیا. سلام من از سر کار برگشتم، ناهار رو درست میکنم و بعد از ناهار میرم 

دیانا. کارت چیه؟؟ 

آلیا. یه پارچه فروشی دارم 

ایزابلا. ما هم میخوایم کار کنیم 

آلیا. چی؟ فکر نکنم بتونید ازش بر بیاند 

مرینت. چیه نکنه فکر میکنی ما یه پرنسس ها بی عرضه ایم که فقط بلدن بخورن و بخوابن

آلیا. نه... نه من همچین فکری نمیکنم

دیانا. یعنی تو همچین فکری میکردی؟؟ 

آلیا. نه منظور من این بود اینجا کار سخت پیدا میشه و اینکه شما پرنسس هستید میتونید از پس کار در اینجا بر بیاین چون تاحالا کار نکردید و ممکنه براتون دشوار باشه یعنی شما میخواید این مار هارو انجام بدید؟ منظور من این بود

فلورا. واقعا؟.. بابت حرف نرینت عذر میخوام

آلیا. مشکلی نیس منم باید به شما بار داشتم، خب بریم سراغ پختن ناهار 

سر میز ناهار

دیانا. حالا آقای لوکامیتونید واسمون کار پیدا کنید

لوکا. اره، تو روزنامه ها میشه پیدا کرد، بزار ببینم تو روزنامه هست؛ اره هست فکر کنم این کارا از پس شما بر بیاد ‌یکیش اینه که باید پرستاری بچه انجام بدید 

فلورا. پرستاری بچه به نظر راحته

لوکا. خب کار بعدی اینه که باید تو گلفروشی کار کنید یه کار نیمه وقته البته اونم گلفروشی نینو 

آلیا. یعنی نینو دنبال یکی برای کار میگرده؟ خوبه

فلورا. من میخوام تو گلفروشی کار کنم، عصر میرم پیشش فقط آدرسش رو بدید

لوکا. حتما میدم، خب کار بعدی کار تو یه جایی که پر از حیواناته، صاحب اونجا پولداره بعضی از اون حیوانات رو میفروشه و یا میزاره برای نمایش و مردم هم میان تماشا میکنن و پول میدن 

دیانا. این کار مال خودمه 

لوکا. واسه ی ایزابلا هم کار خوبی سراغ دارم، باید پیش برادر همون پولداره کار کنی، یه مغازه پارچه فروشی داره 

ایزابلا. درست مثل کار آلیا، باشه 

آلیا. پس چرا آدرین هنوز واسه ناهار نیومده

لوکا. پس شما چی خانوم مرینت

مرینت. من همون پرستاری بچه رو به عهدهمیگیرم، و اینکه خوشم نمیاد منو خانوم مرینت صدا بزنی 

آدرین. منم اومدم، به به ناهار آبجی گلم 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

3828 کاراکتر

خب دیگه این پارتم تموم شد و اینکه بچه ها با شما حرف دارم اصلا حمایت نمی کنید من اومدم به شما خوبی کردم شرط رو کم دادم بعد شما اومدید اینجوری حمایت میکنید، طرف میاد تو پارت اول 20 کامنت و 30 لایک میگه بدی بعد تو پارت دهم میگه 60 کامنت ولی منی که انقدر کم شرط میزارم اینجور حمایت میکنید؟ پس چرا انقدر بازدید میخوره 😔😔💔

شرط نداریم 

بای❤👋🏻