زندگی اجباری p1
بپر پایین
اسم من وندا هستم و ۲۳ ساله مادر پدرم هم از هم جدا شدن و مجبورن با بابام زندگی کنم اسم بابام کارداش هست بابام هروز منو مجبور میکنه با یک پیرمرد ۷۰ ساله بیریخت به اسم سوام ازدواج کنم اون پیرمرد حتی به پول هم نداره
مامانم بهم میگفت هر وقت حالت بد بود بیا پیشم تا باهم دیگه یکم صحبت کنیم ولی بابا ی بد اخلاقم حتی اجازه نمیده خونه ی مادررررر خودم برم .
کارداش: وندا بیدار شو مهمون داریم
+ هااااا کی چی
کارداش: اقا سوام با خانواده
+ چیییی!
کارداش : اها حقته اون برای خاستگاریت برو آماده شو
+ ولی
کارداش :زود!!!!!
همون لحظه اولین نفری که به ذهن رسید مامانم بود و سریع بهش زنگ زدم
مامان : دخترم
+ ماماننننن اون مردک و خانوادش اومدن خاستگاری
مامان: چی
+ اره
مامان : وندا دخترم آروم باش الان برو آماده شو و برو جلو به همشون بگو من این مرد رو قبول نمیکنم اجازه نمیدم بلایی که سر من اومد سره توهم بیاد
+ باشه .........
۰لباسم رو پوشیدم و تا اومدم تا اومدم برم به همشون بگم گوشیم زنگ خورد مردی بود که همیشه دوست داشتم با اون ازداوج کنم و زدم زیر گریه .
و بلند گفتم من این مردک رو نمیخوام و سریع دویدم به سمت اتاقم.
بعد از این که مهمونا رفتن مامان کلی بهم افتخار کرد ولی بابام درو محکم باز کرد و سرم داد زد و منو زد
زیر چشمم دستم صورتم پاهام همه کبود شد و داشت خون میومد
روز بعدش هم رفتم پیش دوستم دوستم گفت چت شده منم دروغ گفتم ماشین بهم زد و فضولی هم گل کرد و کلی ازم سوال پرسید
روز بعد:
کارداش : کدوم گوری بودی دیشب
+ خونه دوستم
کارداش : کدوم دوستت
+ اما
اون روز. منو بابام خیلی دعوا کردیم
کارداش : خونه ی اما اره منم باور کردم
کارداش : حتما خونه اون پسره ی احمق الکس بودی
+ بابا اون پسره خیلی هم خوبه و
کارداش : ساکت شو
+ بابا حداقل دو سه روز دیگه باید برم دانشگاه پول بده برم وسیله دانشگاه بخرم
کارداش: چه غلطا
کارداش: برو از همون مامان جونت که ازت حمایت میکرد پول بگیر اگر با اون مرد ازدواج میکردی اینم جور میشد ۳ ساله فقط داری تو دانشگاه هنر میخونی بچه ها ی مردمو ببین همه دکتر شدن
+ بابا یعنی تو پولو به من ترجیح دادی
کاداش : لازم باشه بله چرا که نه انگار بعد طلاق از مامانت من گفتم بیای پیش من دادگاه گفت
+ بابا گوشیم داره زنگ میخوره
کارداش : کیه
+ دوستم
کارداش : حتما اون الکسه ...
+ بابا لطفا بس کن من میرم ببینم کیه
الو الکس عشقم چطوری
الکس : وندا وندا اون دختره ی نچسبی که همش بهت میگفتم چقدر بهم میچسبه میخواد باهام بیاد مسافرت
+ الکس تو با اون دختره میراندا نمیری و تمام
الکس : آخه عزیزم اون یه قرار کاریه باید برم
+ اره برو ولی با اون دختره نمیری
حمایت یادتون نره مرسییی