𝟑𝟔𝟓 روز با تو part ¹²

𝒢☠𝓁𝒾 𝒢☠𝓁𝒾 𝒢☠𝓁𝒾 · 1403/06/07 23:03 · خواندن 2 دقیقه

سلام به همه ادامه 

 

 

2 سال بعد .....

 

توی عمارت آگرست ها .....

 

[ بابایییی بابایییی منو مامانی برگشیتیمم کجاییی ] 

 

آدرین [ خیلی خوش اومدید دختر گُلم خوش گذشت توی تولد دوستت ] 

 

[ بله باباییی خیلی خوش گذشت ولی چرا شما نیومدید ] 

 

آدرین[ دخترم بابایی یکم کار داشت نتوست بیاد ] 

 

کاگامی [ بله دخترم بابات کارش مهم تر از خوشحالی زن دخترشه ] ....

 

نویسنده : سوپرایززززززززززز مادر بچه آدرین کاگامیهههههه 

 

راوی ❄️

آدرین رفت سمت کاگامی محکم بغلش کرد ازش جدا شد پیشونیشو بوسید با لحن مهربون و پُر از عشق گفت ....

 

عشقم تو که دیگه درکم کن کار های شرکت خیلی زیاد شده هفته بعد هم یکی از افراد مهم از لندن میاد تا باهامون قرار داد ببنده باید یکم کار کنم ....

 

کاگامی: باشه عشقم تو به کارت برس ...

 

آدرین: رفتم توی اتاقم داشتم پرونده ها رو چک میکردم که نینو زنگ زد ..

ادرین: الووو

نینو: سلاممم چطوری 

ادرین: خوبم حرفتو بگو 

نینو: خب از اون جای که خبر داری الکساندر بوناچیچ از لندن میاد برای بستن قرار داد پس آماده ایی دیگه ؟؟ 

 

آدرین: آره میدونم خیلی آماده ام این قرار داد خیلی به نفع شرکتمونه.....

 

داداششششش داداششش من برگشتمممممم

 

ادرین: از اتاق اومدم بیرون دیدم که الیا توی وسط حال وایستاده داره با مامان احوال پرسی میکنه رفتم سمتش که پرید بغلم داد زد 

 

الیا : داداشششششش 

آدرین: جانمممممم خوش آمدی عزیزم 

آلیا: خیلی ممنونم دلم برات یه زره شده بود .....

 

توی عمارت بوناچیچ ها .....

[ لندن ] 

 

الکساندر: به به بازم بوی خوب خوب راه انداختی عزیزم 

 

( خوش اومدی بیا بشین نهار بخور خسته شدی ) 

 

الکساندر: مگه میشه دست پخت زن خوشکلمو نخورم گشنه بمونم راستی آماده شوه که هفته بعد میریم فرانسه میخوام با یه شرکت خوب قرار داد ببندم و اون جا یه خونه بخرم به عشقم که خیلی فرانسه رو دوست داره...

 

خب خب تمامممم شد 

اول از همه کاور چطوره ؟؟

بله طوری که متوجه شدید آدرین با کاگامی ازدواج کرده یه دختر هم دارن .....

 پس مرینت چی اون واقعا مرده الکساندر به کی میگفت عزیزم زن الکساندر کیه پارت بعدی به جواب این سوالتون می‌رسید...‌‌‌

 

شرط برای پارت بعدی 

60 کامنت 

25 لایک 

بوس به همه تون بای