Mafia in the morning p1
های ادامه
سلام به همگی رمان جدید نوشتم امید وارم خوب شروع بشه و خوب تموم بشه ممنون میشم ازم حمایت کنید !!
رزی :از اول بچگیم عاشق شغل مافیا بودم نمیدونم چرا ول همیشه با دختر های دیگه فرق داشتم اونا لوازم آرایش میخریدن من تفنگ اونا کیف دخترتون میخواستن من لباس مافیایی هیچ وقت دوست نداشتم از اول بچگیم تنها بود حتی تو دانشگاه هم دوست نداشتم همه ی دخترا با پسرا قرار میزاشتن ول من همیشه به مافیا بودن فکر میکردم دختر عجیب هستم قبول دارم منو همیشه مسخره میکردن نمیدونم چرا ول بنظرشون یه آدم مریض میبودم چرا من که مشکلی ندارم فقط عاشق شغل مافیام !!پس از مرگ مادر و پدرم دیگه خیلی نابود شده بودم چون اونا همیشه دل داریم میدادن ول الان نیستن که بهم بگن رزی آروم باش همچی درست میشه !!
فیلیکس :امروز هم مث همیشه باید آدم میکشتم این چه کار کثیف ی که من دارم ولش کن وایسا بیبینم امروز کی که باید بکشم !!ویلیام چان ؛رزان رزی ،...
جالبه نمیدونم چرا مردم ازم میترسن آره حق دارن بترسن من یه قاتلم من یه مافیام ول من اذارم به مورچه نرسیده همیشه آدم بد رو میکشم نه خوبا
یه نخ سیگار کشیدم فکر نمیکردم سیگاری بشم ول شدم فکر نمیکردم مافیا بشم ول شدم !!همچی تغییر خودمه !!از خودم متنفرم از اول بچگی آرزو داشتم یه پسر معمولی باشم ول تقدیر من یه چیز دیگست پسرا بت دختر قرار میزارن من جناز جمع میکنم اونا با رفیقاشون بیرون میرن من تفنگ جدید میخرم !!نمیدونم چه گناهی کردم ول هرکاری که کردم حقم نبود که یه آدم کش عوضی بشم !!
بعد از مدت ها تصمیم گرفتم رمان بنویسم زده شده بودم آخه زیاد رمانم به نظر مردم قشنگ نیست و این دفعه شانس خودم رو امتحان کردم اگه حمایتم کنید خیلی خوب میشه اسم رمانم مافیا در روز هست جنایی عاشقان هست امید وارم ازش لذت ببرید فعلا تا پارت بعدی این پارت فقط آشنایی با کاراکتر ها بود رزی و فیلیکس نقشه اصلی رمان هستن شخصیت های مختلف دیگه هم میان در پارت های جلو تر !!فعلا