Paranoia p2
بخدا کامنتاتون کم باشه نمیذارم🙏🏻
نمیدونم اسمش رو چی بذارم. اگه تو خورشید باشی، سوالم اینه که تو زندگیم طلوع کردی یا غروب؟ حتی اگر غروب هم باشه... من با شبای تاریک میسازم.
_ کیم تهیونگ
۲۹ مارچ ۲۰۲۴
۲:۳۳ شب ، پاریس ، فرانسه
کت بلند تنش رو روی تخت انداخت و پشت گردنشو خاروند، جوری خسته بود انگار سالهاست فقط راه میره.. دلش یه استراحت میخواست، یه خواب خوب. ولی هرروز صبح که بیدار میشد خستهتر از روز قبل بود.
نمیدونست از زندگی چی میخواد، شاید یه مکان امن؟ گوشی رو از جیب شلوارش در اورد و روشن کرد، یه بلیط اینترنتی برای سئول رزرو کرد.
فقط کیم تهیونگ میتونست اینجوری باشه. انگار مرد خسته ای بود که از زندگی چیزی نمیخواست، انگار فقط به دنیا اومده بود که گناه کنه، تقاص پس بده و بمیره. از دیدگاه اون، زندگی مرگ بود.
بطری آبی از یخچال بیرون اورد و سرکشید. البته این بطری آب تنها انتخاب اون بود. هیچ چیز به جز بطری آب تو یخچال نبود و تهیونگ با خودش فکر کرد شاید زندگی اون هم همینقدر تکراری و زشته، همین قدر بی مزه و معمولی. نفس عمیقی کشید و تن خسته ش رو روی تخت رها کرد...
باد سردی که از پنجره وارد اتاق می شد و پرده های سفید رنگ رو به رقص درمیورد باعث شده بود سرما رو در تک تک سلول هاش حس کنه.. نور ضعیف خورشید اتاق رو روشن کرده بود و کیم تهیونگ از نور متنفر بود. پلک های خسته شو باز کرد و فاکی زیر لب گفت. سرشو سمت ساعت دیجیتالی روی میز برگردوند. ۶:۲۷
از جا بلند شد و در حموم رو باز کرد، اب سرد رو باز کرد و بعد از اینکه وان کمی پر شد دکمه های پیرهن مشکی رنگش رو دونه دونه باز کرد و بدون در اوردن شلوار پارچه ای تنش، وارد وان شد. سرش رو به دیوارد سرد پشت وان تکیه داد و نفسش رو به سرعت بیرون داد.
_ چیز جدیدی نیست.
̼̼ ̼ ̼̼ ̼̼
۲۹ مارچ ۸:۴۹ صبح
سئول ، کره جنوبی
درحالی که دوتا شاخه گل و دوتا بطری سوجو دستش بود از ماشین پیاده شد.
هوسوک بدون اینکه از ماشین بیرون بیاد داشت از پنجره نگاش میکرد. از دیدگاه هوسوک بعد ۱۲ سال هم اون پسر هنوز نتونسته بود خودشو جمع کنه.
چند دقیقه بعد جونگکوک با یه بطری سوجو¹ تو دستش برگشت.
_ خودت چی؟
جونگکوک سرش رو پایین انداخت و با دستش چنگی به سرش زد، نفس عمیقی کشید و لب های خشکش رو کمی تر کرد
+ قربان.. شما احتمالا نوشیدن رو از پدرتون یاد گرفته باشید.. اما اون هیچوقت فرصت نکرد یادم بده چطوری بنوشم. آپا² هنوز برای من اون مرد ۴۲ ساله ست. منم جونگکوک کوچولوی ۱۳ ساله.. جونگکوکی که هیچوقت یاد نگرفت چجوری بنوشه
هوسوک نمیدونست چی بگه اما فقط میدونست اونم هیچوقت نوشیدن رو از پدرش یاد نگرفته بود!
̼̼ ̼ ̼̼ ̼̼
جونگکوک درحالی که کنار افسر شین نشسته بود پرونده رو ورق میزد.
جونگ هوسوک درحالی که پک اخر رو به سیگار میزد قسمتی از متن رو با انگشتش نشون میداد، بعد از اتمام حرفش سیگارو با فشردن روی میز چوبی خاموش کرد.
_ کیم تهیونگ.. ۲۸ سالشه. اطلاعات زیادی ازش در دسترس نیست.. پدرش اوایل سال ۲۰۱۰ براثر ضربه به سر مرده بود اما نتونستم چیز دیگه ای ازشون پیدا کنم. مادرشون یون ههجین هم بعد از به دنیا اومدن خواهر تهیونگ ، تهری ، مرده و اون.. همون اکتبره..
جونگکوک از جاش بلند شد و نگاه دیگه ای به پرونده انداخت و برگه هارو جا به جا کرد
_ جون جونهورو یادته؟ اون عوضی تا حدودی چهره ش رو دیده بود. وقتی گشتیم چهره اکتبر فقط با یه نفر مطابقت داشت. یه نوجوون ۱۵ ساله به اسم کیم تهیونگ یه قبلا اینجا براش پرونده باز شده بود. پس کیم تهیونگ احتمالا همون جنایت کاریه که دنبالشیم.
هوسوک خودشو رو صندلی انداخت و سیگار بعدیش رو روشن کرد و کامی ازش گرفت. هوش جیهوپ به عنوان یه کاراگاه فوق العاده بود. البته تنها چیزی که تو سرش میگذشت این بود که، کیم تهیونگ احمقه!
_ افسر شین میتونی برگه پنجم رو بیاری؟ خب.. اینجارو ببینین
هوسوک درحالی که خم شده بود با دستش به قسمتی اشاره میکرد.
_ تازه از پاریس برگشته. توی یه اپارتمان تو گانگنام زندگی میکنه . طبق تحقیقات من قدش ۱۸۳ ست و با قد اکتبر مطابقت داره. وزنش چیزی حدود ۸۵ عه و همه چیز دربارش فوق العادست.. اما.. اون فقط یه تفاوت داره.
جونگکوک درحالی که برگه هارو جا به جا می کرد به چندتا تصویر از دوربین مداربسته رسید. اون مرد ، با شونه های پهن و یه کت بلند جلوی یه گی بار وایساده بود!
+ منظورتون گی بودنشه؟
هوسوک نیشخندی زد و با ریتم ارومی سرشو جلو اورد.
۱. سوجو یه مشروب کره ایه
۲. در زبان کره ای آپا به معنای بابا هست
( برای این که گیج نشید اینو میگم. جونگ هوسوک یه کاراگاهه و جونگکوک باهاش کار میکنه. هوسوک مدتیه که دنبال یه مجرم به اسم 'اکتبر' عه و اون کیم تهیونگه)