𝟑𝟔𝟓 روز با تو part¹⁰
سلاممم بیا ادامه
صبح ...
از زبون مرینت
صبح پا شدم دیدم که آدرین نبود وا این کجا رفته دیشب که این جا بود رفتم حموم وانو پُر از آب کردم نشستم توش تو فکر فرو رفتم آخه چطوری عاشق آدرین شدم من که ازش متنفر بودم چی باعث شد که بهش وابسته بشم مهربونیش؟
با همه بده ولی با من خوب منو بیبین یه روزی که عاشق یکی دیگه بودم اون مُرد الان این من عاشق قاتل عشق سابقم شدم چطوری؟؟
آدرین: صبح پاشدم دیدم که کاگامی توی بغلمه ازش جدا شدم لباسامو پوشیدم از هوتل اومدم بیرون حرکت کردم طرف خونه تو راه برای مرینت گُل های مورد علاقه اش رو خریدم رفتم خونه دیدم مامانم صبحانه آماده میکنه سلامی کردم اونم جوابمو داد دیدم که مرینت نیست ازش پرسیدم گفت توی اتاقشه میخواستم برم اتاقش که خودش اومد.....
مرینت: از حموم اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم پایین دیدم که آدرین داره با خاله املی حرف میزنه با دیدن من لبخندی زد که توی دلم کیلو کیلو قند آب شد وای خدا من چم شده ..
آدرین: صبح بخیر عزیزم
مرینت: صبح بخیر
راوی ❄️
آدرین گُلی را که برای مرینت خریده بود رو داد دستش مرینت گونه های صورتیش قرمز شد آدرین با دیدن خجالت مرینت خودشو پایین کرد آروم گونه مرینتو بوسید بعد رفت اتاقش ....
مرینت: آه لعنتی چرا خجالت کشیدم آدرین با دیدن خجالتم آروم گونمو بوسید بعد رفت اتاقش دیگه داشتم غش میکردم که متوجه حضور یکی شدم اون خاله املی بود با لبخند نگام میکرد سرمو انداختم پایین ..
املی : بیا دخترم صبحانه آماده س
مرینت: باشه بریم
آدرین: بعد یه ربع از حموم اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم پایین همه داشتن صبحانه میخوردن منم رفتم جلوی مرینت نشستم بهش خیره شدم آخ کی دلش میاد همچین کاری رو که کاگامی گفته با مرینت کنم اگر نکنم این کارو کار بدتر با مرینت میکنه الان چی کار کنم ....
مرینت: نگاه های سنگین آدرینو حس کردم بهش نگاه کردم که خاله املی گفت ...
املی : پسرم صبحانه تو بخور نع مرینتو
آدرین: بعد حرف مامان مرینت چش غره بهم رفت که شروع کردم به صبحانه خوردن ....
مرینت: توی باغ قدم میزدم که دستای یکی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم ادرینه یه لبخندی زدم میخواستم بهش بگم دیشب کجا بود که لباشو گذاشت رو لبام آروم میبوسید شوکه نگاش میکردم نمی دونستم که همراهیش کنم یا نع بهش اعتماد کنم یا نع ولی همراهیش کردم آدرین منو رو چمنا خوابوند آروم لبامو میبوسید ......
خب خب تماممممم شد
یه پارت رومانتیک به ادرینتی های عزیزم
آدرین یه نقشه های توی سرش داره به مرینت خانوم حالا پارت بعدی میفهمید چیه پارت بعدی اتفاق غیر منتظره پیش میاد کاگامی به آرزوش میرسه ...
پس آرزوی آدرین چی میشه ؟؟؟؟
برای پارت بعدی
50 کامنت
22 لایک
بوس به همه تون بای