𝟑𝟔𝟓 روز با تو part⁹
سلام ادامه
کاگامی: خب نقشم اینه ........
[ توی پارت های بعدی متوجه میشین نقشه کاگامی چیه]
آدرین: چشمام گرد شد چیییییی تو چی میگی فکر کردی من همچین کاری میکنم
کاگامی: اونش دیگه به من ربطی نداره اگر مرینتو زنده میخوای پس کاری را که گفتم انجام بده ...
آدرین: پف کلافه ای کشیدم عصبی از خونه کاگامی زدم بیرون که صدای نحسشو شنیدم گفت....
کاگامی: شب منتظرتممممم
مرینت: تمام بدنم در میکرد ی عوضی کلی کتکم زد الانم نمی دونم دارن منو کجا میبرن ماشین وایساد منو گذاشتن یه جایی نمی دونستم کجام دستام پاهام دهنم و حتا چشمام بسته بود صدای یه ماشین دیگه اومد خودمو تکون دادم که بفهمه اینجام انگار موفق شدم یارو اومد دستو پانو باز کرد وقتی که چشمامو باز کرد دیدم اون ...
آدرین: به کاگامی قول دادم که هر کاری بگه انجام بدم فقط بلای سر مرینتم نیاره آدرسی که مرینتو اونجا برده بودن رو از کاگامی گرفتم رفتم دیدم. که مرینت یه گوشه خیابون افتاده به یه لحظه قلبم وایستاد نکنه بلایی سرش آورده باشن رفتم دست پاشو باز کردم چشماشو هم باز کردم با دیدنم ..
مرینت: اون آدرین بود که دستامو باز کرد بازم منو نجات داد پریدم بغلش با گریه گفتم ...
آد...آدرینننن... آدرین اونا منو دزدیدن کلی کتکم زدن میخواستن منو بکشن خواهش میکنم نجاتم بده لطفا
آدرین: باشه باشه آروم باش هیششش هیچی نیست الان من پیشتم نمی زارم بلای سرت بیاد ....
3 ساعت بعد
دکتر: حال مرینت خانوم خوبه فقط یکم ترسیدن دیگه جای نگرانی نیست باید استراحت کنند
آدرین: باشه
آدرین: کنار مرینت نشستم موهاشو نوازش کردم نمی دونستم که کاری که دارم باهاش میکنم خوبه یه نع توی همین افکارم بودم که صدای گوشیم بلند شد دیدم کاگامیه جواب دادم که گفت ...
کاگامی : امشب منتظرتم
آدرین: قبل این که چیزی دیگه بگم گوشی رو قط کرد کنار مرینت دراز کشیدم تا زه ظهر شده بود منم چشمام گرم شد خوابم برد با صدا های عجیبی چشمامو باز کردم اون مرینت بود که داشت خواب میدید ...
مرینت: خواهش میکنم ولم کنید آدرین ول....ولم....ولم....ولم کنید ...
آدرین: مرینت عزیزم آروم باش چیزی نیست تو الان پیش منی نمی زارم بلای سرت بیاد ..
گرفتمش توی بغلم خیلی ترسیده بود آروم دوباره خوابید
شب:
آدرین: مرینتو دست مامان دادم حرکت کردم طرف. خونه کاگامی رسیدم از ماشین پیاده شدم در زدم که یکی از خدمت کار ها اومد گفت کاگامی بالا منتظر منه رفتم بالا دیدم که راه رو پُر از شمع و گل های رز ست رفتم توی اتاقش اتاقش هم همین طور بود روی تختش پُر از رز های قرمز رنگ بود که شبه قلب درستش کرده بودند کاگامی از پشت بغلم کرد که سری پسش زدم با جدیت گفتم ..
من اگ این جام فقط واس خاطر مرینته پس هوا برت نداره عین آدم رفتار کن ..
کاکامی: عه عشقم چرا عصبی میشی بیبن من چقد زحمت کشیدم این طوری اتاقو خوشکلش کردم ..
آدرین: گور بابای تو هم و این کاراتم من دل خوشی از تو ندارم پس برو گم شوه ...
آدرین: کاگامی دوباره از پشت بغلم کرد دکمه های پیراهنم باز میکرد با عشوه ادامه داد
کاگامی: بزار این شبو بهت یه شب رویایی درست کنم یکم با هم تنها باشیم به هر حال تو که نمی خوای مرینت
آدرین: وسط حرفش پریدم گفتم باشه هر کاری که دلت میخواد بکن ..
کاگامی: یه لیوان مشروب واسش آوردم دادم دستش یه لیوان هم دست خودم گرفتم هر دو با هم مشروبمونو سر کشیدیم که رفتم دستامو دور گردنش حلقه کردم اونم دستش دور کمرم حلقه کرد ....
آدرین: با اجبار کار های که میگفت را انجام میدادم لباشو گذاشت رو لبام و شب مونو شروع کرد ..........بیب .......بیببببب.....بیببببییییبب.......
مرینت: .....
خب خب تمام
شد
ممنونم واس حمایتاتون
شرط پارت بعدی
42 کامنت
22 لایک
بوس به همه تون بای