به خاطر غرورم P22

HARLEY HARLEY HARLEY · 1403/05/07 00:05 · خواندن 14 دقیقه

وضعیت این روزام به روایت تصویر😂

مرینت*

عاشق این لحظه ها بودم... اینکه هر وقت دلتنگ میشدم فقط یه تماس کافی بود.

هر روز به هر بهانه ای که شده صحبت میکردیم!.. شبا چت میکردم.. بدون اینکه حتی متوجه بشم هر روز بهش پیام میدادم!

انگار زمان برگشته بود به قبل..به کل کل ها.. بحثامون.. سروکله زدن!

البته از یک طرفم بابا و مامانم دعواهاشون شدت میگرفت!

امروز مسابقات شمشیرزنی امریکا برگزار میشه!

نمیتونم تو خونه ببینم.. اگر خونه باشم مامانم ثانیه به ثانیه واسم برنامه میبره!

باید میرفتم با بچه ها بازی رو تماشا میکردم!

امروز یجورایی از همه روزای دیگه پر انرژی ترم!.. شاید بخاطر اینه که قراره مسابقه ادرین رو ببینم!

خیلی کنجکاوم بدونم دربرابر حریف های قوی چجوری بازی میکنه..

لباس خوابمو دراوردم و لباس های بیرونی تنم کردم!

ساعت 10بود... گوشیم زنگ خورد..

من_سلام

یومکو_مرینتتتتتتتت..

من_چیههههه؟!؟!!!

استرس گرفتم... تنم یخ زد مثل چی!

یومکو_بدبخت شدمممممم!!!!

من_خب چراااا؟! ؟!

یومکو_داداشم شیر کاکائو منو خورده!!

من:😑... حرفی ندارم بزنم!

خدایا ایناهم مردم ازاری دارن... گوشی رو قطع کردم دوباره زنگ زد.. گوشیم یه مدت خراب شده بود برای همین شماره هارو سیوی نداشتم.

من_یومکووو میزنمتا!

یومکو_خب من الان چیکار کنم!!! ؟

من_برو از سوپر بگیر!

دوباره قطع کردم... وقتی برای بار سوم زنگ زد با عصبانیت گوشی رو برداشتم و گفتم:میزنم لهت میکنمممم!!

_الو؟!

_عهه سلام ادرین!!

مثل یخ ذوب شدم😅

ادرین_انگری بردز بی اعصاب! (انگری بردز=پرندگان خشمگین😅)

من_سلام کن ای ناسپاس! (یاد خودم افتادم که قبلا هرکی کامنت میزاشت لایک نمی‌کرد بهش میگفتم لایک کن ای ناسپاس😅)

ادرین_یا خدا باز اینو از کجات در اوردی!!

من_سلام کن!!

ادرین_سلاااام پشمک!

من_افرین میتونی سخنت رو ادامه بدی!

ادرین_عجبا!

من_چرا مزاحمت ایجاد میکنی؟ 😂

ادرین_مردم ازارم!

من_برو کخ به جون یکی دیگه بریز بیمار!

ادرین_کی گفته من بیمارم؟من خیلی هم مار دارم!

من_😑نابود شدم!... امروز اینقدر پر انرژیم!!

ادرین_اینقدر انرژی داری؟. من چشمام باز نمیشه سیمبا!!!!

من_شب مگه کی خوابیدی؟

ادرین_مگه میزارین من بخوابم!!!! ؟؟! ؟!... تا میام کله بزارم یکی زنگ میزنه بخداااا وقتی جای شما روزه من هنوز خوابم!

من_خب پس بیخود میکنی زنگ میزنی شیر موز😑😂

ادرین_میخواستم زنگ بزنم بیدارت کنم ولی مسکه بیدار بودی!

من_تو کلا خوب نمیشی دیگه امیدی بهت نیست!

ادرین_اخ اخ میبینی دیوانگی از تو به من سرایت کرد!

من_از منننن؟ ؟!؟

ادرین_خب ها دیگه!.. یه معما بهت میگم ببینم بلدی... بنظرت یه شیر کله اسکاجی که مثل همستره و بوی پشمک توت فرنگی داره عقل داره تو کلش؟

من_نه طبیعتا!

ادرین_خب پس نتیجه میگیریم تو عقل نداری!

من_خیلی بیشورییییی!!!!!

ادرین_خیلی هم شورم!

من_هه هه نمکدون!.. چخبر!

ادرین_سلامتی.. داشتم تمرین میکردم!

من_اره بکن اگه ببازی نمیبخشمت!

ادرین _حالا کی گفته من قراره ببازم؟

من_کلاغا!

ادرین_عه کلاغا چقدر باهوش شدن!

من_براچی؟

ادرین_اخه به زبون بی عقلا صحبت میکنن! هاهاها

من_میکشمت😑🔪

ادرین_دستت بهم نمیرسه ببعی!

من_دیگه چخبر؟

ادرین_من واسه چخبر اولی که گفتی جوابی ندارم از سر وا میکنم میگم سلامتی بعد تو میگی "دیگه چخبر؟؟

من_قطع میکنم از روت گوشی رو اتو کشیده!!

ادرین_اخ اخ حرف اتو شد این اتاق بغلی پر شده یه دختر دارن کلا باهمه دعوا داره خیلی هم به ظاهرش اهمیت میده! (خیانت😑🔪)

من_خب خب چشمم روشن!

ادرین_اومد موهاشو سشوار کنه نمیدونم با کی قرار داشت.. هی با تلفن حرف میزد نمیتونستم بخوابم حرصم گرفت زمانی که داشت سشوار میکرد پریزو زدم به برق الان کچله!

من_یعنی چی کچله.؟!

ادرین_کچله دیگه موهاش اتیش گرفت!.. الان افسردگی داره..

من_خاک تو سرت موز نادان یه بلایی سرش میومد چی؟!

ادرین_تقصیر هتل میشد🙄... راستی من قطع میکنم زنگ بزن یه لحظه!

من_براچی؟!

ادرین_میخوام یه جیزی رو امتحان کنم!

من_باشه.

قطع کردیم و زنگ زدم بهش.

من_خب چیشد حالا؟

ادرین_حالا بهت میگم!..بچه ها کجان؟ خودت کجایی؟!

من_به تو هیچ ربطی نداره😎😂

ادرین_..... سخنی ندارم که بگویم!

من_اخخ خداروشکر!

ادرین_شب ساعت چند میخوابی؟

من_دیگه نزدیکای 1یا2خوابم میبره!

ادرین_میخوام زنگ بزنم بیدارت کنم😂

من_مگه تو خودت کارو زندگی نداره خب!. به قول مامانبزرگم مرتیکه موز!

ادرین_اخر کُره موز یا مرتیکه موز؟

من_نمیدونم مهم موزشه!

ادرین_نابود شدم... میدونی چرا؟

من_نه چرا؟

ادرین_چون چ وصله به را

من_چی نمکی میریزی امروز قضیه چیه؟😂

ادرین_هیچی بابا سر این دختره عذاب وجدان گرفته بودم رفتم کلاگیس براش خریدم یه جیگری شد!

من_به به چشمم روشن باشه!

ادرین_پول برق زیاد میاد به فکر خانوادت باش.. خلاصه که دیگه با همی دختر کچله قرار گذاشتم الان خوشحالم👍🏻

من_اخی نازی.. عشق زندگیتو پیدا کردی.

ادرین_دلبره اصن!..عاشق کلشم فقط.. ولی حس جرم دارم موهاشو سوزوندم..مهم خودشه😂

من_نه بابا ادم شدی!

ادرین_خدایا توبه مگه من خرس بودم که ادم بشم؟!

من_اره!.. خرس نبودی.. موز بودی🍌

ادرین_یعنی دریغ از یه ذره تردید توی صدات!.. راستی اون موقع که گفتم بهم زنگ بزنی!.. میدونی چرا گفتم

من_نه بگو

ادرین_به تایمی که داشتیم حرف میزدیم نگاه کن.

من_نوشته.. 1ساعت و 15دقیقه!

ادرین_باریکلا..شارژ تلفنتم با خودت😂👍🏻

من_چییییی!!!! خدا بگم چیکارت نکنه!!!.. زنگ زدی شارژ منو تموم کنی خرس موزی!!!.. خداااایااا

ادرین_اوه اوه از پشت تلفن سوز میاد من برم باز میام😂.. خدافظ پشمک!

من_واستاا باید برای من شارژ بگیری!!!..

قطع کرد!!!!!!!

©°°©°©°©°©°©°©°©°©°©°©°©°°©

ادرین*

هیچی لذت بخش تر از دراوردن حرص یه عدد پشمک نیست.

در حدی از این کار لذت بردم که حد نداشت👍🏻

باید پاشم حاضر شم تا قبل از تمرین یه چیزی هم بخورم

لباسای ورزشیمو پوشیدم، خیلی وقت بود تنم نکردم حس راحتی داشتم.. مثل یجور مرور خاطره!

کلاهمو روی سرم گذاشتم و کفشامو پام کردم...

درو باز کردم، هنوز توی فکر صحبتام با مرینت بودم که دقیقا جلوی در کسی ایستاده بود!

من_سلام

لونا_سلام.. کجا میری؟

من_میرم پایین!

لونا_منم باهات بیام؟

من_فرقی برام نداره.. میخوای بیای بیا!.. راستی چرا جلوی در موندی؟

لحنم جوری نبود که بهش بگم برای فوضولی بوده.. میخواستم بدونم اگر کارم داشته چرا در نزده!

عاشقش نیستم.. به هیچ وجه!.. ولی دوستمه.. تاجایی که میتونم باید باهاش مدارا کنم.. الان دیگه کسایی که میخوام سالم باشن توی امنیتن.. دیگه بقیش مهم نیست!

لونا_خوب... راستش.. گیره سرمو توی اتاقت جا گذاشتم.. میخواستم برش دارم.

من_من گیره سری ندیدم!

لونا _حتما افتاده جایی نمیدونم!

من_من دارم میرم پایین ببین اگر پیداش میکنی برش دار.

و درو باز گذاشتم و رفتم سمت راه پله!

____*____*______*____*______*_____*____*____*___*

*لونا*

رفتم طبقه بالا.. ادرین احتمالا رفته تمرین و توی اتاقش نیست!

اینجوری میتونستم چیزی که میخوام رو بردارم..

نزدیک در شدم.. میخواستم کلید بندازم ولی صداشو شنیدم

داشت میخندید.. با کی حرف میزد؟

گوشمو جای در گذاشتم.. از طرز حرف زدن و شوخیاش فهمیدم با کی صحبت میکنه..

باورم نمیشه بعد از اون همه حرف و بلا بازم گیر دخترست!؟

توی همین فکرا بودم که اصلا متوجه نشدم کی صحبتش تموم شد.

درو باز کرد و یهو پرت شدم داخل ولی تعادلمو حفظ کردم..

_سلام

قبل از این که به سلامش جواب بدم کلید رو پشتم قایم کردم!

من_سلام.. کجا میری؟

دستم میلرزید.. یجورایی تمام تنم سرشار از استرس بود!

دلیلش رو نمیدونم.. به هر حال اگر میفهمید به حرفش گوش میکردم میتونستم با یک بهونه ای چیزی از زیر سوال پیجاش در برم..

به هوای گیره سرم رفتم تو اتاق،جالب اینجاست من هیچوقت گیره نمیزنم.. ولی خب برای کسی که مهم نیست دیگه چه فرقی میکنه!

رفتم توی اتاق و درو بستم.. عین خیالشم نبود که اینجام.

رفتم سراغ پاتختی که دفتر خاطراتش توش بود!

دفعه قبل قفل بود و نتونستم بخونمش.. ولی حالا کلید رو دارم

وقنی داشت با دوستاش تصویری حرف میزد.. اونقدر محو صحبت باهاشون بود که نفهمید کلید رو از جیبش برداشتم!

بهونه هام از الان اماده بود.. اگر متوجه نبود کلیدش بشه میگم روی زمین افتاده بود..

و اگر الان بیاد تو اتاق و ببینه دفترش دستمه بازم یه بهونه دیگه!

قفل دفترو باز کردم... از یک بابت حسابی شانس اوردم.

یاداشت های دفترچه به زبون انگلیسی بود.. اگر فرانسوی نوشته بود هیچ جوره نمیتونستم بخونمش!

چند صفحه ای رد کردم.. ایناهاش...

سفرش به اینجا!... قبل از اومدن به امریکا..

تمام جیزایی که توی صفحات نوشته شده بود هدفش برای مسابقات و ما بودیم... من، مایکل، بن، جولیکا!

البته هم تیمی هاشم بودن.. اینکه چقدر بابتش خوشحال بود!

توی هواپیما.. از دختری نوشته که بنظرش کلی عجیب میومده...بحث کردن و هر کدوم راه خودشونو رفتن... اما.. از وقتی تاریخ رسیدن به آمریکا رو میبینم...

تنها اسمی که توی همه صفحات بارها و بارها تکرار شده  مرینت"بود.. فرقی نمیکنه خوب باشه یا بد...

بغض گلوم رو گرفت!

همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد!...

چند صفحه بعد اسممو دیدم.. از نوشته هاش معلوم بود چقدر از دستم کینه به دل داره!

اگر تمام سرگذشت رو.. تمام این اتفاقات یه سریال تلویزیونی باشه.. برای ادرین و مرینت... برای این ماجرا قطعا ادم بده میشدم!

اما.. هرجور بهش فکر کنی یه فیلم فوق العاده بدون یه شخصیت بد توی داستانش نمیتونه قهرمان داشته باشه!

حالا که قرار به منفی بودنه... میخوام بدونم این دوتا تا کجا میتونن پیش برن!

"" """"" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "" "

ادرین*

یه پاکت کوچیک ابمیوه برداشتم و ساکم انداختم رو پشتم... برای تمرین پارک بهترین گزینه بود.

پارک اینجا هم مثل فرانسه زمینای بزرگ و خوبی داره.. میشه راحت توش تمرین کرد.. هوا هم خیلی خوب بود  پس تمرکز بیشتری میتونم داشته باشم!

با مایکل قرار گذاشتیم توی پارک همو ببینیم... به نوبه خودش قراره رو سرم باشه تا تمرین کنم!

پارک خیلی دور نبود.. همون پارکی داشتم میرفتم که مثلا گوشیمو دزدیده بودن... ^_^

وارد منطقه پارک شدم.. برعکس بقیه روزا امروز خیلی شلوغ بود.. اکثرشون هم توی زمینا داشتن بازی میکردن

رفتم جایی که قرار بود مایکلو ببینم.. روی نیمکت نشستم و ابمیومو باز کردم.

گوشیمو در اوردم بیینم چه خبره چه خبری نیست..

58پیامممممممم!!!!!!!!!...فقط یه دیوونه پشمکی میتونه اینهمه پیام بده!:باید برام شارژ بگیری، بدو، زودتند سریع، شارژم به باد فنا رفت، همین الان میگیری، خیلی موزی، پاندا، میگم همون دختر کجله بیاد بزنت!، گاسه من شارژ نگیری شارژت میکنم،

حاضر جوابی هم نکن.تازه بی عقل هم خودتی، ...... و یههههههه عالمه پیام دیگه😑

چقدر فکر کرده روی حرفا که جواب همشو میگه😂

من واسه این شارژ نگیرم منو تا شب ترور میکنه..

_کی پیام داده؟

صدا کنار گوشم بود نزدیک سه متر از جام پریدم..

من_یه سلامی یه علیکی!

مایکل_همیشه دلم میخواست بترسونمت!

من_مردم ازاریا زیاد شده ها!

مایکل_حالا نگفتی کی پیام داده!؟

گوشیمو گرفتم جلوی صورتش گفتم :بیا تو جواب بده!

مایکل_اول بگو کیه تا جواب بدم!

من_یه دختر  فرفری

مایکل_او اره بده جواب بدم..

من_قبلش براش یکم شارژ بگیر

مایکل_پشیمون شدم 😅

من_افرین 😂

بلند شدم و رفتیم سمت زمین های بازی..

توی زمینا ایستادیم، بعد از یکم گرم کردن میخواستیم شروع کنیم..

مایکل_ببینیم تا کجا پیشرفت کردی.. جدی بازی کن!

من_یه درصد فکر کن بهت اوانس بدم

------------------------_-------------------_------------------_---------------

مرینت*

تق تق تق

_اومدم...سلام.. به موقع اومدی.

من_بازی که شروع نشده شده؟

یومکو_نه بدو داره شروع میشه

سریع رفتم توی خونشون و کفشامو دراوردم.. از شدت هیجان اصن یادم شد بزارم یه گوشه.

من_سلام سلام سلام سلام

سارا_چه عجب..

لارا_چیپس گرفتی ؟

من_اره گرفتم..

سینگو_منم. نوشابه گرفتم

ایکو_حالا انگار میخوایم فیلم سینمایی ببینیم یه بازیه دیگه

توموکو_بدوز فکتو این فقط یه بازی نیست!

شیزوکو_بازی رفیقمونه ها!

گوشیم زنگ خورد...

من_الو؟.. ادرین؟

سینگو_مگه این الان نباید تو زمین باشه؟!

من_الان کجایی تو چرا توی زمین نیستی؟.

حالا انگار مثلا من میدونم این کجاست اخبار ورزشی هنوز حتی بازیکنارو معرفی نکرده!

شیزوکو_بهش بگو...

من_وایستین ببینم چی میگه!!!

ادرین_اجازه میدین حرف بزنم؟

ایکو_بفرما بگو!

ادرین_گیر کردم!

من_کجا گیر کردی؟!؟!

ادرین_کجا گیر میکنن مردم تو اسانسور دیگه!(یعنی خاااک😐)

لارا_یعنی چی!!

ادرین_فاضله عالم.. توی اسانسور گیر کردم داشتم میرفتم بالا دیگه مسابقه داشت شروع میشه گری جمعیت ریخته بود اینجا.

من_الان تو اسانسوری؟

ادرین_با اجازه بزرگترا بله

سینگو_مسابقه چی ؟!

همون لحظه خبرنگار گفت:انگار مشکلی توی سالن پیش اومده ده دقیقه بازی به تعلیق میوفته!

ادرین_چند نفر سعی دارن باز کنن..شانس اوردم چون!

شیزوکو_چرا؟

من_الان میگه چون چ وصله ب را😑

ادرین_هرهرهر ضایع میخواستم بگم چون بازیکنای دیگه هم گیر کردن😂

من_چون واسم شارژ نگرفتی این بلا سرت اومد میبینی زمین چه گرده!

ادرین_چه بدیختی گیر کردیما میدونی چقدر پول همون شارژت شد؟!

من_خودت تمومش کردی به من چه!

ادرین_عه در باز شد... من برم!

من _برو برو!

هردو بدون خداحافظی همزمان قطع کردیم..

خبرنگار هم معرفی بازیکنا رو شروع کرد...

() () () () () ()) () () ()) () () () () () () () () () () () ()) ()

ادرین*

وای دیگه داشتم خفه میشدمممم!!!

سریع راکتمو برداشتم و رفتم توی راهرو ورودی سالن.. باید منتظر میشدم تا اسمم رو بگن و بعد وارد زمین بشم..

داور_تو ادرین اگرستی؟

من_بله..

داور_بازیت الان شروع میشه.. موفق باشی!

و با سرعت دویید تو زمین..

حالا وقتش بود

روبروی هم ایستادیم.. حریفم یه کانادایی بود که معلوم بود از خودم یه دوسالی بزرگتره.. جوری نگاه میکرد انگار

جرم کردم😂

سر زمین ایستادم و با سوت داور.. بازی شروع شد! 💖(دوستان من از شمشیرزنی هیچی حالیم نیست پس با اجازه از مبارزه رد بشیم😅)

حریفم چابک بود... و خوب بازی میکرد ولی من از ضرباتش جاخالی میدادم

ولی به این فکر کردم حالاکه دارن نگاه میکنن جرا یکم نمایشی ترش نکنم؟ 
 

888‪88888888888888888888888888888888888

مرینت*

کارش عالی بود.. ضرباتش بنظر خیلی قوی میومد.. توی بازی که امریکا داشتیم فقط با ضربه های معمولی بازی کردیم.. بیشتر تیکه مینداختیم تا تمرکز روی بازی.. حالا که دقت میکنم.

حق دارن بهش لقب قهرمان و اینجور چیزا بدن.. کاملا مشخص بود عمدا داره بازی رو کشش میده!

شیزوکو_میدونه داریم تماشاش میکنیم..

لارا_بعد مسابقه یه حالی ازش بگیرم😂

چیپسارو تند تند میخوردم.. امتیاز رو پشت امتیاز میگرفت..

استایل جالبی داره... ست اول تموم شد.. با چند حرکت خفن دیگه ست های بعدشم

به نفع خودش کرد

سینگو_از پسرا شنیده بودم بازیکن قویه!

من_کلاس میزاری ها؟

سارا_با کی حرف میزنی!؟

من_دفعه قبل بهش گفتم عمرا اگر بتونی یه فرد قوی رو ظرف 20دقیقه شکست بدی... حالا داره تلافی میکنه😂

شیزوکو_شماهاهم دردسرین خودتون!

لارا_حالا تو هی زد حال بزن!

شیزوکو_من یکی سکوت میکنم...

تمام بازی طی 15دقیقا تموم شد.. بهد از این که از زمین رفتن واسم یه پیام اومد

:دماغ سوخته خریدار نیستم بده گربه بخوره😂

حرفی ندارم بزنم.. سکوت بهترین گزینه است😅👌🏻....

 

 

 

 

 

 

 

 

بچه ها توی این پارت بهم بگین مشکلم تو نوشتن چیه که اصلاحشون کنم😅

من خودم قبول میک بعضی اوقات با رمانای دیگه قاطی میکنم اشتباهی یه چیز دیگه مینویسم😅🤦‍♀️

یا غلط املایی زیاد دارم


حالا شما هم بگید دیگه مشکلم تو نوشتن چیه😅
ممنون😍

 


واسه پارت بعد...

۷۰ کامنت💬

۲۵ لایک❤️