💥این دختر یه فاجعه‌ست😏

𝑺𝑨𝑴𝑨 𝑺𝑨𝑴𝑨 𝑺𝑨𝑴𝑨 · 1403/04/31 13:30 · خواندن 4 دقیقه

آنچه نگذشت...🙄😁👇
P: 11

۳ ماه بعد...
☆از زبون مرینت☆
بلاخره!
اولین پنجمین معامله تو این ماهه!
خوشخالم که با لایلا همکار شدیم...
ولی رفتار آلیا،
خیلی واسم عجیبه...
تو چشمام نگاه نمیکنه و ازم دوری میکنه...
متاسفانه ویراگو دوباره بعد اینهمه سال برگشته!
و من و کلاو نوار به شدت درگیریم...
بخاطر همین بود که کارای شرکت رو به لایلا می‌سپارم...
خوشحالم که بخاطر قضیه لوکا دیگه باهام بد رفتاری نمیکنه و دوستیمون برگشته سرجاش...
☆از زبون آدرین☆
برو که رفتیم!
منشی: امرتون؟؟
آدرین: میخوام مرینت رو ببینم
منشی: از خانم وارجین میپرسم. بگم کی اومده؟؟
آدرین: شوهر سابق فاجعه آبی!
منشی: عامم... باااشه... (سردرگمی)
(بعد از شماره گیری)
منشی: خانم وارجین یکی اومده و میخواد شما رو ببینه...
اون ادعا میکنه که شوهر سابق...
رو به من کرد و گفت:
منشی: شوهر سابق کی گفتید؟؟
آدرین: تو بگو فاجعه آبی خودش میفهمه
منشی: فاجعه آبی. بله... چشم.
و تلفن رو گذاشت سرجاش.
رو به من کرد و گفت:
منشی: جناب، خانم وارجین...
آدرین: میدونم قبول نکرده بخاطر همین این نامه رو آمادا کردم بی زحمت برسون به دستش.
و رام کشیدم برم بیرون.
منشی: ولی... قبول کردن!
آدرین: سر به سرم میذاری؟!
منشی: مگه مرض دارم؟؟
آدرین: اون عمراً قبول نمیکرد!
باورم نمیشه... میتونم ببینمش...
آدرین: خیلی ممنون من رفتم پیشش
منشی: صبر کنید... نامه...!
آدرین: بندازش دور.
رسیدم به اتاق مرینت.
نفس عمیقی کشیدم و در زدم.
مرینت: بیا تو.
در رو باز کردم و وارد شدم.
آدرین: سلام
مرینت: خیلی پررویی میدونستی؟؟
آدرین: سلامم نباید بدم؟؟
مرینت: اومدنت اشتباه بود
آدرین: اگه اینجوریه پس چرا قبول کردی بیام بالا؟؟
مرینت: هه! چون کل شرکت رو میذاشتی رو سرت!
آدرین: بگذریم...
مرینت: چی میخوای؟؟
آدرین: شنیدم شریک پیدا کردی
مرینت: سه ماهه
آدرین: میدونم
مرینت: خب بعدی
آدرین: اوف اینجا چقد گرمه
مرینت: زمستونه!
آدرین: جو داره بهم فشار میاره
مرینت: پس رات رو بکش برو
آدرین: ای بابا چرا گیر میدی انقدر؟!
مرینت: خوش ندارم با یه قاتل حرف بزنم
آدرین: بهت گفته بودم قاتل نیستم
مرینت: مدرکی آوردی که ثابت کنی؟؟
آدرین: یادت باشه...
حرفم رو قطع کرد و ادای منو در آورد:
مرینت: من همیشه در حال نابود کردن تو هستم!
آدرین: نه! من هیچوقت دست خالی نمیرم جایی
مرینت: نه بابا!
آدرین: مخصوصاً پیش تو.
و فلشی که آماده کرده بودم رو دادم دستش.
مرینت: این چیه؟؟
آدرین: نترس ویروسی نیست لپتاپت رو نمیخوره!
مرینت: هر هر چه بامزه!
آدرین: اینقد دهن کجی نکن و فایل صوتی رو باز کن
مرینت: باشه بابا.
☆از زبون مرینت☆
فایل صوتی رو باز کردم و صدای لایلا به گوشم خورد! (از داخل همون فایل صوتی)
(پخش فایل صوتی)
لایلا: آدم اجیر کردم تا پدر و مادر مرینت رو بکشن و بزنن به اسم تو! پدرت در واقع خودکشی نکرده بود، من مجبورش کردم که بمیره! با قرصی که توی لیوان آبش بود
آدرین: ولی...
لایلا: آلیا کمکم کرد که من تو شرکت مرینت شریک بشم تا بتونم انتقامم رو ازش بگیرم...
آدرین: اون اینکار رو نمیکنه
لایلا: ولی مجبور شد. بچه دو ماهه ای که تو شکمش بود رو ازش گرفتم و اونو به جون مرینت و نینو تهدید کردم. چاره نداشت. درست نمیگم کلاو نوار؟؟
(مرینت حسابی متعحب میشه)
مرینت: جانم؟!
(ادامه فایل صوتی)
آدرین: ا... از کجا فهمیدی؟؟
لایلا: شاید چون ویراگو هستم...!
آدرین: ولی...
لایلا: اینم بگم که نه تنها من، بلکه دیگه همه دنیا میدونن که تو کلاو نواری...
(تموم نشده)
مرینت: قطعش کن نمیخوام دیگه چیزی بشنوم
آدرین: اوه حیف شد! پس من اینو میزارم رو میزت هر وقت جرعت داشتی ادامه اینو گوش کن.
فوری پریدم بغل آدرین و شروع کردم به گریه کردن.
مرینت: معذرت میخوامم... من... احمق بودم که حرفت رو باور نکردم...
آدرین: عذر خواهی لازم نیست. من از تو یه چیز میخوام.
نگاهی بهش انداختم و گفتم:
مرینت: چی میخوای؟؟
آدرین: دیگه ازم هم جدا نشیم.
لبخندی زدم و گفتم:
مرینت: قول میدم
☆از زبون آدرین☆
بلاخره...
با دیدن اون لبخند زیباش کنترلم رو از دست دادم و فوری بوسیدمش...
خوشبختانه مرینت هم منو همراهی کرد...
دوره ما شروع شده...
دیگه قرار نیست از هم جدا شیم...
..........................................................................................................
آنچه خواهید خواند...
آلیا: خواهش میکنم منو ببخش مرینت
مرینت: چطور حتی فکرش از سرت خطور کرد؟؟
آلیا: بخاطر...
مرینت: تموم شد!...
*************************************************
¤پایان¤

 

اینم یه پارت بوسه دار😊

طرفداران خانواده جاسوس برای دیدن سینمایی کد سفید رو عکس بالا کلیک کنید😉