💎 الماس من💎

𝒜𝓃𝒶𝒽𝒾𝓉𝒶 𝒜𝓃𝒶𝒽𝒾𝓉𝒶 𝒜𝓃𝒶𝒽𝒾𝓉𝒶 · 1403/04/21 13:46 · خواندن 3 دقیقه

پارت 2 ( ببخشید دیر دادم نت نداشتم شارژم کم بود خونه هم نبودم )

دوستان توجه کنید که مرینت کم کم میاد نمیخواد کام بدین مرینتو چیکار کنم شیپش آدرینتی هم هست فقط باید صبر کنید :) 

💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎

خانم : مثل همیشه که پلیسا میومدن ازم سوال کنن فیلیکس اومد و تحدیدم کرد و گفت اگر همچی رو لو بدم میکشتم از اون طرف دخترمم میکشه . مجبور بودم فقط بخاطر جون خودم و خودش هیچی نگم و ساکت بمونم امیدوارم پلیسا خودشون بتونن پرونده رو خل کنن دختر سیاه بختم رو پیدا کنن و از چنگ اونا درش بیارن .

فیلیکس : مثل همیشه رفتم پیش اون ضعیفه بی مقدار و بهش گفتم هیچی به پلیسا نگه من فقط عاشق دخترشون بودم و میخواستمش ولی اونا جواب منفی دادنو من احساس بی عرضه بودن کردم پس رفتم دزدیمش و کاری کردم که آرزوی مرگ‌کنه ولی دیدن زجه زدن هاش برام دردناک بود و نمیتونستم بکشمش پس پیش خودم نگهش داشتم ( دوقطبی 🙄) .

💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎

از زبان آدرین : 

خانمه یکم مشکوک بود چون زیاد به تته پته میوفتاد انگار دنبال جواب بود ‌.‌ من نمیدونم باید چیکار کنم ولی فردا میرم اداره پلیس و با دقت کامل پرونده ویکتوریا جورج رو میخونم . و میرم تو خیابونی که آهرین بار قربانی یعنی ویکتوریا جورج دیده شده ‌.

💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎

پرش زمانی به چهارشنبه : 

آدرین : جناب رئیس پلیس ! 

رئیس : او مامور آگراست تویی ؟ برای پرونده ویکتوریا جورج اومدی اینجا ؟ 

آدرین : بله قربان ‌. من دیروز آدرس خونه اونارو پیدا کردم . رفتم با مادر خانم جورج حرف زدم اون میگفت که اسم جعلیش نیست ‌و میگفت گاهی وقتا صدای دخترش که کمک میخواد از اتاق میاد و گاهی وقتا هم وسایلی که خانم جورج آخریم بار با خودشون بردن برمیگردن به اتاق دخترشون . ولی با این حال خانمه وقتی میخواست با من حرف بزنه و جواب منو بده به تته پته میفتاد انگار داره دنبال جواب میگرده و میخواد مارو بپیچونه‌.

رئیس : پس داستان بیش از حد جنایی داره میشه .

آدرین : قربان منظورتون چیه ؟

رئیس : منظورم اینه که شاید اون دزد بد صفت خانواده جورج رو تحت فشار قرار میده و تحدیدشون میکنه که هیچ چیز در مورد دخترشون که دزدیده شده به پلیسا و بازجو هیچ چیز نگه هوم . از نظر تو اینطوری نیست ؟

آدرین : آها . پس مامور لوکا رو بفرستیم برا جاسوسی ؟ 

رئیس : اوهوم مشکلی نداره میتونین اونو بفرستی واسه جاسوسی ولی باید خیلی خیلی با احتیاد عمل کنه باشه ؟ 

آدرین : چشم قربان قطعا همینطوره .

💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎

از زبان آدرین : 

رفتم که به لوکا بگم بعد از ساعت کار بیاد که باهم بریم خونه من و اونم قبول کرد من اونقدر خسته شده بودم که نمیتونستم هیچکاری کنم اونقدر تین ور و اونور دویدم واسه پرونده که کم کم نزدیک بود بمیرم . 

لوکا : رفتم پیش آدرین و اونم منو برد خونشون و بهم گفت که یه دختر به اسم ویکتویا جورج رو حدود 5 سال پیش ربودن و از اون هیچ خبری نیست رئیس کل این پرونده حل نشده رو به آدرین سپرد . آدرینم روز قبل از شروع کارش تصمیم گرف بره سراغ خانواده اون دختر تا ازشون سوال بپرسه ظاهرا مادر اون دختر هنگام جواب دادن به تته پته میافتده و انگار داشته دنبال جواب میگشته و از منم خواسته شده که دور بر اون خونه به طور کاملا یواشکی جاسوسی کنم و خوشحال بودم که میتونستم به آدرین تو حل ابن پرونده کمک کنم ✨️

.

.

خب دوستان هر پارت هعی اضاف میشه بهش میشه 12 لایک و کامنت برای پارت بعد هوم ؟ ارزشش رو داره و اینکه بگید رمانو ادامه بدم یا نه . و همینطور حدس بزنین فیلیکس کیو دزدیده ؟ آیا مادر اون دختر واقعد راست میگه یا نه ؟ برای اینکه اینا رو بفهمین شرط رو کامل کنین 🥲

دوستتون دارم ؛ ) 

باییییییی :)))))