𝑳𝒐𝒗𝒆 𝑶𝒇 𝑴𝒆 𝑨𝒏𝒅 𝒀𝒐𝒖 𝑷𝟑

۰۰۰ ۰۰۰ ۰۰۰ · 1403/04/15 19:02 · خواندن 4 دقیقه

 

 

گمشید ادامه🐸..... 

 

 

 

 

 

𝑷𝟑

 

 

 

 

 

(بعلههههه ادرین آقا آمدن ولی هنوز میخوام توی هپروت باشید پش نمیرم فعلا سر قضیه😃)
ادرین:چته رنگت پریده؟
نینو:هیچی فقط....آدرس اینجا رو ...
ادرین:ازبکی از کارمند ها گرفتم حالا میتونم بیام داخل؟
نینو:راس...(الیا با سر علامت داد همه چیز اکیه)
اره بیا تو 
الیا:س..سلام
ادرین:سلام
نینو:تو برو بشین من میام
ادرین:اوم...
(الیا و نینو توی آشپزخانه)
الیا:جاشون امن و امانه
نینو:خوبه
الیا:این اینجا چه گوهی میخوره
نینو:نمیدونم من برم ببینم چی میگه تو هم یکم شربت بیار
الیا:برو بابا من برای اصغر قاتل حاضرم بیارم ولی برای این نه
نینو:الیا!
الیا:باشه برو ببینم چی میشه
نینو:خب داداش چی شده سری به مازدی
ادرین:باهات درمورد همون موضوع کار داشتم
نینو:اوه اون قضیه...
به نظرم بهتره بیخیال شی
شاید اصلا دوتاشون مردن
ادرین:ههه...اون زرنگ تر از این حرفاس حتی اگه جنازش هم بیارن قبول نمیکنم
نینو:هوف خب توی این 7 سال نتونستی پیداش کنی حالا چی باعث شده فکر کنی که میتونی الان پیداش کنی!؟
از کجا معلوم که هنوز توی پاریس باشه؟
ادرین:اون موقع ممنوع و خروج بوده و حتمی نمیتونسته بره
نینو:خب قاچاقی میره
ادرین:نه بابا امکان نداره
نینو:به نظرم مثل پیدا کردن سوزن توی امبار کاهه پس چرا بیخیال نمیشی و دنبال یک وارث برای خودت نمیگردی ؟
ادرین:کسی رو وارث کنم که از خونم نیست؟!
نینو:نه خب زن بگیر!
ادرین:اون هنوز اسمش توی شناسنامه من هست ولی چون توی شناسنامه خانم بریجت استیزن هست نمیتونم کاری کنم راحت پیداش کنن 
لامصب پدرش میدونست شاید این اتفاق بیوفته برای همین اسم و شناسنامه قلابی با این اسم به منم دادن
نینو:خب که چی
یعنی تو حتی اسم واقعیش هم نمیدونی
ادرین:معلومه که میدونم ولی فامیلش رو نمیدونم
ممکنه عوضش کرده باشه و تازه همه عکس هایی که ازش داشتیم رو هم پاک و سوزونده پس نمیشه از چهره هم شناساییش کرد
نینو:هوفففف
خب الان واس چی امدی
ادرین:قراره تا ۲ هفته برم نیویورک بخاطر شرکت میخوام تو این مدت حواست به شرکت باشه فلیکس هم هست ولی میخوام تو هم مراقبش باشی
نینو:اکیه مشکلیه
ادرین:خب من دیگه میرم 
۲ هفته دیگه میبینمت 
نینو:خدافظ
ادرین:خدافظ

(چند دقیقه بعد)

الیا:هوففف بخیر گذشت....
مرینت:آری....
نینو:اوم‌....
اما:مامان...
مرینت:جانم
اما:خوابم...مویاد...
مرینت:الهی قربونت بشم 
الیا:ه میخوای امشب اینجا باشید 
مرینت:نمیدونم میترسم ادرین دوباره پیداش بشه
نینو:نه امشب یک بلیط به سمت نیویورک داره ساعت 21 الان هم ساعت 20:45 دقیقه هست پس الان فرودگاس
الیا:آره دیگه بمون من یک لباس راحتی به تو و اما میدم 
مرینت:راضی به زحمت نیستم به خدا...
نینو:این چه حرفیه الان هوا هم تاریکه نمیتونن بزارم تنهایی برید 
مرینت:خب...باشه
انا:یهوووو اما و خاله ملینت پیش ما میخوابن!!!
الیا:بزن بریم رخت خواب بندازیم و جلو تلوزیون فیلم ببینیم!!!
جک:هیچکس حق نداره تا ساعت 2 بخوابه!!!
اما:یهووووو
مرینت و نینو: ااااااا...زیاده رویه.....)

  

ساعت 23:50....

مرینت:نشستیم غذا خوردیم بعد آنا و اما یکم بازی کردن الان هم رخت خواب جلوی تلوزیون پهن کردن و میخوایم فیلم ببینیم 
الیا:مری!!!
مرینت:جانم
الیا:بگو بچها چی میخوام بیارم بخورن
مرینت:اکی....خب بچها چی میخوای؟
انا:چیپس پنیری 
جک:یک نوشابه و پاپکورن 
اما:من فرقی برام نداره
مرینت:باش

تو آشپزخونه...
مرینت:راستی الیا
الیا:جانم
مرینت:میشه فردا باهام بیای بعد بردن بچها به مدرسه بریم خرید
الیا:چرا که نه 
مرینت:میخواستم چندتا لباس کریسمس بگیرم برای اما و خودم 
توی فکر هم بودم برای انا و جک و تو و نینو ام بگیرم
الیا:نه بابا لازم نیست
مرینت:چرا خیلی هم لازمه 
الیا:واقعا خیلی یک دنده ای
نمیشه با تو بحث کرد
مرینت:خوبه که خودت میدونی 😄
الیا: اره جلو تو کم میارم 😂
انا:خوراکی ها چی شدددددد!!!!
الیا:آوردیم بچه
مرینت:از کی تاحالا شما 3 نفر شکمو شدید؟
جک و اما و انا :از الان🤣
مرینت :ای شیطونا
الیا:خب چی ببینیم
.........
......
....
..
.

 

 

 

ببخشید دیر دادم یک مشکلی برام پیش امده بود و اینم جاییتون و پارت بعدی باید شرایط کامل بشه اگه این دوتا پارت رو بترکونید بازم جایزه دارید