❤غروب عشق P2❤

Melika Melika Melika · 1403/04/13 13:37 · خواندن 1 دقیقه

شرط نرسیده بود ولی چون پارت اول هست زیاد سخت گیری نمیکنم. بفرمایید ادامه مطلب✨✨✨✨

مرینت: رفتم تو محیط باز دانشگاه که یه دفعه آلیا اومد سمتم! آلیا: اوه سلام مرینت! حالت چطوره؟ مرینت: سلام آلیا مرسی خوبم تو چطوری؟ آلیا: منم خوبم! بیا بریم یه قدمی بزنیم! ولی مرینت متوجه ی جمله ی آخر آلیا نشد! اون محو یه چیزی شده بود! آلیا دستش رو جلوی صورت مرینت تکون داد و گفت: الو! مرینت به کجا زل زدی؟! مرینت به خودش اومد و گفت: ها! چی؟ چی گفتی؟! آلیا: دختر معلومه چت شده یه هفته شایدم بیشتر هست که یه جوری شدی! اتفاقی افتاده؟ دارم کم کم نگرانت میشم! نکنه یه بیماری مغزی گرفته باشی یا... آلیا همینجور که داشت ادامه میداد مرینت حرف او را قطع کرد و گفت: هی هی آروم باش. چه خبرته! اتفاقی نیافتاده که!  فقط به کیم نگاه کن مشکل اونه😊! آلیا: یعنی چی یعنی میخوای بگی که... مرینت یعنی.. مرینت: آره درست حدس زدی، من عاشق کیم هستم! آلیا: واای دختر! تو عاشق کیم شدی! من که اصلا حس خوبی به این قضیه ندارم بهتره از عاشق این پسر شدن دست برداری. مرینت:  مگه چشه!! اون خوشتیپه جذابه و مهربونه و... یک عالمه ویژگی خوب دیگه. آلیا: از من گفتن بود! خب حالا میخوای چی کار کنی؟ مرینت: میخوام برم بهش بگم که برای رقص فارغ التحصیلی که داریم بیاد و باهام برقصه! آلیا: باشه هر جور راحتی! مرینت قدم برداشت و به سمت کیم رفت و به او گفت...... 

 

 

 

اینم از پایان پارت دو امیدوارم که خوشتون اومده باشه! فقط دوستان لایک هاتون اکی بود. ولی کامنت ها نه!  لطفا کامنت هم بدید و بیشتر از رمان حمایت کنید!  ممنون ✨✨✨✨