دنیای پیچیده عشق ❤️

𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ · 1403/03/20 20:44 · خواندن 5 دقیقه

«پارت شصت و یک» 

خب این پارت رمز داره ، بخاطر اینکه پارت قبلی هنوز به شرط نرسیده .

یه حرفی هم دارم با اون کسایی که میان رمان رو میخونن و میرن ، شمایی که میای رمان رو میخونی و میری اگه واقعا طرفدار این رمان هستی یه حمایتی هم بکن ، ببخشید من وقت میزارم و تا بتونم شما رو راضی نگه دارم و تولید محتوا کنم ولی همینجوری خشک و خالی که نمیشه .

اگر شما واقعا طرفدار این رمان هستید پس ممنون میشم از پست ها حمایت کنید و پارت قبلی رو به شرط برسونید .

هروقت که پارت قبلی به شرط رسید ، رمز این پست رو برمیدارم .

خب خیلی سریع پارت قبلی رو رسوندید البته خیلی هم نموده بود .

پس بفرمایید که توپ پارت اتفاقات جذابی می‌افته.

ادرین توی پارکینگ بیمارستان ، ماشینش رو پارک می‌کنه و سریع به سمت ساختمون بیمارستان می‌ره ، از بخش پذیر سوال می پرسه که اما کجاست و کارکن بخش پذیرش میگه : خونسردی خودتون رو حفظ کنید ، اما اگرست طبقه ۳ راه رو دست راست بخش ویژه .
ادرین سریع سوار آسانسور میشه و به سمت بخش ویژه‌ می‌ره ، که مرینت رو درحالی که روی صندلی نشسته بود و پاهاش رو توی خودش جمع کرده بود و دست هایش روی سرش بود و آروم گریه میکرد و قطع های اشکش آروم سرازید میشدن دید ، با عجله و سراسیمه به سمتش می‌ره و میگه : م..م‌..ر...ینت چی شده ، چه اتفاقی برای اما افتاده ؟؟؟؟؟
مرینت سرش رو بالا میاره و بلند میشه و با قیافه عصبی و درهم ریخته ادرین مواجه میشه و با لکنت میگه : داشتیم از خیابون رد میشدم........داشتم با ت........لفن....ح.ررررف میزنم ، اما دستم رو ول‌ کرد و .......... دیگه نمیتونست چیزی بگه و میزنه زیر گریه و آروم زمزمه می‌کنه : او.....ون اتفاق......افتاد .
ادرین محکم شونه های مرینت رو میگیره و با داد بهش میگه : چراااااااااا حواست بهش نبود.........چرا اون موقع داشتی با تلفن حرف می‌زنی........اگه بمیره میخوای چیکار کنی.......هاااااااااااان.
مرینت بغض رو توی گلوش نگه می‌داره و فقط اشک هایش کن از چشماش سرازیر میشدند معلوم بود .
که یه پرستار به ادرین میاد میگه : چه خبرتون آقا ، اینجا بیمارستانه ، آرامش خودتون رو حفظ کنید .
ادرین شونه های مرینت رو ول می‌کنه و دستاش رو لای موهاش می‌بره نفش رو از روی کلافگی بیرون میده.
مرینت آروم برمیگرده تا وسایل رو از روی صندلی برداره و بعدش به سمت بیرون بیمارستان می‌ره و روی پله های دم در بیمارستان میشینه و برای خودش گریه می‌کنه ، که بعد از چند دقیقه صدای قدم های ادرین و رو می‌شنوه و بعد پتوی گرمی رو‌ روی شونه اش احساس می‌کنه .
ادرین اروم کنارش میشینه و میگه : عذر میخوام که عصبی شدم ، از خودم بی خود شده بودم .......
مرینت نمی‌ذاره حرف ادرین تموم شه و میگه : نه اتفاقا راستش رو گفتی ، من باید حواسم رو بیشتر جمع میکردم من.......من قاتل دخترمم...........من نباید با تلفن حرف میزدم.......من...
که ادرین مرینت رو در آغوش می‌گیره و آروم بهش میگه : هر اتفاقی برای اما بیفته ، مطمئن باش تو مقصر نیستی و مرینت میزنه زیر گریه .
 

تقریبا ساعت ۴ صبح بود و دکترا هنوز تو اتاق عمل بودند ، ادرین به مرینت اصرار کرده بود که برگرده خونه اما مرینت ، نمی تونست توی خونه ای اما نیست پا بزاره .
کن یهو دکتر ادوارد از اتاق عمل میاد بیرون و میگه : خانم و آقای اگرست ما تمام سعی مون رو کردیم ولی باید دعا کنید تا دخترتون به هوش بیاد ، از اونجایی که فقط ۴ سالشه و توانایی جسمی قوی ندارم امیدی نیست .
مرینت با صورتی قرمز و پر از اشک از دکتر می پرسه : ا....قای دکتر می تونم ببینمش ؟
دکتر هم میگه : بله فقط خیلی کوتاه .
مرینت سریع به سمت اتاق اما می‌ره و بغل تخت اما میشینه و میگه : دختر قشنگ مامان ، تو که نمیخوای مامان رو ترک کنی ، مامان بدون تو میمیره ،‌ پیشم بمون ، باید بهم قول بدی خواهش میکنم .
مرینت از دکتر خواهش کرد که بیشتر پیش اما بمونه و دکتر چاره ای دیگه جز این نداشت قبول می‌کنه .
مرینت آروم موهای اما رو نوازش میکرد و برای آهنگ مورد علاقه اش رو میخوند که صدای دستگاهی که امت بهش وصل بود به صدا در میاد ، مرینت با اون صدا قلبش هزار تیکه شد و سریع می‌ره تا دکتر رو‌ خبر کنه .

پرستارا مرینت رو از اتاق بیرون میکنن و سعی میکنن با دستگاه شوک اما برگردونند.
البته داخل اتاق عمل اتفاقاتی می‌افته .......
 

اتاق عمل : 
دکتر : خدا رو شکر که بدون برگشت .
ناشناس: اشتباه نمیکنید آقای دکتر ؟ (الان همتون فکر می‌کنید گابریل پشت ماجراست ، شایدم اشتباه فکر میکنید ، شایدم درست 😁)
دکتر : شما کی هستی ، اصلا کی شما رو اینجا راه داده ؟
ناشناس : بعدا می فهمی ، ولی این بچه باید برای ما و کسانی که توی اتاق عمل هستن زنده باشه نه برای کسای دیگه .
دکتر : اما این بر خلاف قوانینه و غیر قانونیه.
ناشناس: اصلا کی میخواد بفهمه ؟ من اینقدر پول دارم که دهناتون رو ببندم .

 

خب برای پارت بعد ۳۵ تا کامنت(بدون کامنت های خودم) و ۳۰ تا لایک .

اگر دوست دارید ببینید تا پارت های قبل چه اتفاقاتی می‌افته ، زود زود شرط رو کامل کنید ❤️💕

واقعا اگه از این رمان خوشتون میاد ، لطفاً حمایت کنید و ۵ تا کامنتتون رو بدید ، واقعا برای ۵ تا کامنت هیچ وقتی تلف نمیشه ❤️