My princess 🍁🧡
( p1 ) برو دیگهههههههه
وای اخ جون امروز تولدمه دیگه میشم ساله تازه امروز روز تاجگذاریمه واییییییییییی 😆🤩
اوه اوه ادبم کجا رفته سلام من ماریام من یه پرنسس هستم و امروز تولدمه و روز تاجگذاریم هست . قراره بشم ملکه ی جدید یوهووووو 🤪🤩
خدمت کار: خانم داره دیر میشه
ماریا : وای متاسفم الان میام 😃
لباس مخصوص رو پوشیدمو از راه روی بلند بالایی گذشتم و رسیدم به تالار اصلی . همه یه احترامم بلند شدنو برام دست زدن. 👏👏
وای خیلی خوشحالم نه بهخاطر اینکه داشتن برام دست میزدن بلکه برای بزرگ تر شدنم و ملکه ی جدید شدنم😁
نشستم روی صندلی مخصوص خودم بعدش یه کیک سه طبقه ی قشنگ برام اوردن که روش نوشته بود ( تولدت مبارک ملکهی جدید) میخاستن تاج رو بیارن که یه نفر داد زد: قرار نیست به این زودیها ملکه بشی پرنسس. 😏
تو شک بودم یعنی چی منظورش چیه ؟ همینجوری تو فکر بودم که یهو همجا تاریک شد
و فقط صدای مادرمو که میگفت : ولش کن . نه ، نه ماریااااااااا . رو میشنیدم اما بعدش ❤️دیگه چیزی یادم نمیاد. 😵💫
( چند ساعت بعد)
ها وای اینجا کجاست؟ با خداااااااااا این کیه کنارم خوابیده؟ 😱
ولی خاک بر سرم تکون خورد . عه اینکه هنور خوابه 😨😑
خیله خب اینجا جنگله و من باید راه فرار رو پیدا کنم ، آره
(از زبان نویسنده)
ماریا بلند میشه و با تمام سرعت میدوه اما ..........
______________________________________________________________________________
میدونم کم بود ولی آزمایشی بود دیگه برای بعدی ۱۱ لایک و کامنت بایییی