دنیای پیچیده عشق ❤️
«پارت پنجاه و نه»
میدونم که خیلی خیلی منتظر این پارت از زمانم بودید و بخاطر استقبال هوایی که داشتید تصمیم گرفتم پارت جدیدش رو بدم .
پس اگه قبلاً این رمان رو خوندی سریع به سمت ادامه مطلب برو ولی اگه اولین باره که چشمتون به این رمان میخوره روی برچسب بزنید تا پارت های قبلی رو بخونید و مطمئن باشید از خواندنش پشیمون نمیشد .
_____________________________________________
۲ سال بعد اون اتفاقات ناگوار و حضور گابریل تو عروسی مرینت و ادرین و گند زدن به اون شب ............ مرینت و ادرین صاحب یک دختر میشن .
با به دنیا اومدن اما کوچولو مرینت و ادرین سعی میکنن اتفاقات بد زندگیشون رو فراموش کنند و با اما کوچولو زندگی جدیدی رو آغاز کنند .
با حضور اما کوچولو مرینت و ادرین خیلی خوشحال بودن و زندگی شادی داشتن .
اما اوضاع همینطور باقی میمونه ؟ یا نه ؟ ( الان تو کامنتا فوشم میدید 😁😁)
مرینت همیشه و خیلی بیش از حد نگران اما بود و همیشه جمله گابریل که توی روز عروسی گفت توی افکارش بود ( یکروز برمیگردم و زهرم رو بهتون میریزیم ) مرینت همیشه منتظر یه اتفاق بود چون میدونستم گابریل به تمام حرفاش عمل میکنه ، در واقع تا الان که همین بوده .
مرینت هرشب پیش اما میخوابید ، بعضی وقتا هم از ترس نمی تونست بخوابه.
تا یک شب ادرین میره پیشش و پشت وی شونه های مرینت میزاره و میگه : تا کی میخوای نخوابی ؟ نترس هیچ اتفاقی واسه این دختر کوچولو نمی افته ، چرا اینقدر نگرانی ، میدونم از حرف پدرم میترسی ولی اتاق ما همین بقله بهت قول میدم هیچ اتفاقی برای اما نمی افته .
مرینت لبخند میزنه و روی گونه اما یک بوسه می زنه و پتو رو روش میکشه و به سمت اتاق خودشون میره و روی تخت دراز میکشه ، ادرین لرزش مرینت رو حس میکنه برای همین مرینت رو در آغوش میگیره تا یکم احساس امنیت کنه .
فردا .................
خب اینم از این پارت ۱۲۱۶ کاراکتر .
خب برای پارت شصت کامنت ها رو به ۲۰ تا برسونید (بدون کامنت های خودم ) در واقع اگر فقط ۴ نفر ۵ کامنتشون رو بدن ظرط کامل میشه ، پس ممنون میشم ۵ تا کامنتتون رو بدید و لایک ها رو هم به ۲۰ تا برسونید .
اگر دوست دارید زود زود پارت بدم شرط رو زود برسونید عشقای من ❤️💕
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در ضمن خوشحال میشم به رمان جدیدم 𝒔𝒊𝒄𝒌 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 سر بزنید ، برای دیدم پارت ۱ بکلیک و لایک ها رو به شرط برسونید ❤️❤️