365 روز با تو part¹

𝒢☠𝓁𝒾 𝒢☠𝓁𝒾 𝒢☠𝓁𝒾 · 1403/03/14 15:55 · خواندن 2 دقیقه

سلام ادامه 

 

 

از زبون آدرین 👇

توی ماشین با مامانم نشسته بودم داشتیم میرفتیم سمت فروتگاه میخواستم برم به کشور فرانسه  من هر سال یکی یا دو بار با مامانم میرم به تعطیلات  3 سال قبل توی یه دعوای کوچیک بابامو از دست دادم خودم هم رفتم کما یه ماه توی کما بودم که تصویر یه دخترو میدیدم بعد این که به هوش اومدم فهمیدم که به جای بابام رئیس بزرگترین باند مافیا شدم الان حتا نمی دونم اون دختر وجود خارجی داره یا نه  .......

 

از زبون مرینت: 

با بی حو صله گی از خواب پاشدم دست و صورتمو شستم رفتم پایین دیدم که بابام روی مبل خوابش برده 

اوه یادم رفت خود مو معرفی کنم 

اسمم مرینته من مامانمو توی یه تصادف از دست دادم بابام هم از غم ازدست دادن مامانم هر شب مست میکنه منم چون دانشگاهم تعطیله توی یه کافه کار میکنم.          از خونه اومدم بیرون رفتم توی کافه لباس مخصوصو پوشیدم کارامو شروع کردم 

 

از زبون آدرین 

رفتیم توی فروتگاه سوار هواپیما شدیم بعد یه ربع هواپیما بلند شد 

2 ساعت بعد 

آدرین: بعد دوساعت رسیدیم فرانسه مامانم گفت میخواد بره توی یه کافه با هم رفتیم توی کافه کیک قهوه شفارش دادیم داشتیم حرف میزدیم که چشمم به یه دختری که روی صندلی نشسته بود خورد با چشمای گشاد نگاش کردم اون همون دختری بود که توی رویاهام میددمش باورم نمی شد که الان واقعا وجود داره 

 

مرینت: روی صندلی داخل کافه نشسته بودم چون هیچ کاری نبود سنگینی نگاه یکی را روم حس کردم وقتی که سرم رو بلند کردم دیدم که یه پسری داره با تعجب نگام میکنه نمی دونم چرا ولی منم به اون خیره شده بودم ولی بعد چند دقیقه به خودم اومدم از روی صندلی بلند شدم رفتم توی اتاق که لباسا مونو عوض میکنیم چون امروز پنجشنبه ست تا ظهر کار داریم بعد هر کی میره خونش از کافه اومدم بیرون به الکس زنگ زدم با هم یه قراری گذاشتیم بعد چند دقیقه متوجه شدم که یکی داره تعقیبم میکنه ......

 

کاااتتتت🎬

خب پارت اول چطور بود ؟؟ 

چون این پارت اوله شرط نداره 

پس لایک کامنت فراموش نشه

بایییییی❤️❤️❤️❤️